وحشیگری

سلام علیکم

انشالا که خوب باشید

من عالیم 

جمعه ای که گذشت من ی سر رفتم باغ پدرم در اطراف تهران . دیگه سنش رفته بالا و حوصله تهرانو نداره ، رفته اونجا واسه خودش عشق و حال می کنه . البته عشق و حال منفی نه !!!

رفتم ی سری بهش بزنم . اونجا با ی باغبون که مال باغ بغلی بود صحبت می کردم . ازش پرسیدم این گلابی جنگلی هایی که تو تهران می فروشن و خیلی بیریخت و بد مزس جریانش چیه . اون آقا برام توضیح داد که این گلابی های باغی و خوشگل و خوش مزه ای که ما همیشه تو تهران می خوریم از همون گلابی های جنگلی بوجود اومدن با این تفاوت که گلابی های باغی اومدن تو شرایط مناسب در باغ و تحت مراقبت و کنترل قرار گرفتن برای همین میوه های خوبی دارن .

جالب بود واسم ، چون درختا اصولا در جنگل دائما برای بدست نور و آب و فضا در حال جنگ هستن . اون آقا راست می گفت . تو جنگل درختا هیچ نظمی ندارن و همش در حال رقابت هستن واسه همین فرصت نمی کنن به میوه ها برسن و در واقع برای افزایش کیفیت میوه ها انرژی ندارن .

دقت کردم دیدم چقدر این داستان شبیه انسانه . ما آدما گاهی اوقات انقدر درگیر جنگ درونی با خودمون و جنگ با اطرافیان میشیم هم آرامشو از خودمون میگیریم و هم اجازه نمیدیم کیفیت محصولاتمون زیاد شه . در صورتی که اگه ی کم از این جنگها فاصله بگیریم انرژی زیاد هم میاریم .

ی نکته جالب دیگه هم تو حرفای اون آقا بود . برگشت گفت که اگر درختای گلابی وحشی رو بصورت پیوند و یا هر طریق دیگه به باغ منتقل کنیم بعد از چند سال اون درخت گلابی های خوشگل و خوشمزه میده . این دقیقا همون چیزیه که من تو پست " تایپ " گفتم . یعنی مهم نیست که من چی هستم و چه ناخالصی هایی در درونم هست . مهم نیست که من چقدر در تسخیر نیروهای منفی هستم . مهم نیست که من چه ویژگیهایی دارم . مهم اینه که من می تونم خودمو در شرایط یک باغ قرار بدم و از درختای دیگه فاصله بگیرم تا دیگه لازم نباشه سر آب و نور جنگ کنیم . اون وقت دیگه با خیال راحت رشد می کنم و دیگه نگران نیستم . حالا من چطوری می تونم تو شرایط باغ قرار بگیرم و از گلابی وحشی تبدیل شم به گلابی اهلی ؟؟

برای جواب این سوال شیفت می کنم به کتاب دوست داشتنی شازده کوچولو . اهلی کردن یعنی چی ؟ یعنی ایجاد علاقه کردن .من وقتی با عشق و محبت خالص با اطرافیان برخورد کنم و سعی کنم به دیگران عشق بدم و در دیگران ایجاد علاقه کنم ناخودآگاه خودم اهلی میشم . اینجاس که میگن اگه به دیگران عشق بدی در واقع به خودت لطف کردی .

حالا وقتی انسان اهلی شد اولین چیزی که از درونش پاک میشه ٬ منیته . منیت چیزیه که نمیذاره ما از جنگ با دیگران دست بکشیم و به کیفیت میوه هامون فکر کنیم. در واقع کسی که اهلی میشه حاضر به یادگیری میشه .


پ ن : امیدوارم هممون اهلی بشیم

پ ن : آهنگ فوق العاده محمد علیزاده رو برای دانلود میذارم . اگر لذت بردید یاد منم بکنید .

حس آرامش

celebrity

سلام 

من خوبم ٬ امیدوارم شمام خوب باشید . مشکلات و مسائل هست اما آگاهی در زندگی جاریه .

امروز صبح که داشتم اینستاگراممو چک میکردم متوجه شدم که دیگه بنزین ۷۰۰ تومنی نمیدن . باک ماشین من ۷۰ لیتر میگیره اون وقت اینا ۶۰ لیتر بنزین میدادن ٬ یعنی کمتر از ی باک . خدارو شکر که اینم دیگه نمیدن . اینجوری میتونم بگم که دولت هیچ گوهی برای من نمیخوره . خرج تحصیلمو که خودم میدم ٬ کارمم که دولتی نیست از هیچ رانت و رابطه ای هم استفاده نمیکنم .البته خداییش بنزین باید گرون باشه اما بجاش قیمت ماشین و خدماتش باید پایین باشه نه اینکه ی تعویض روغن میری ۷۰ تومن پیاده شی .

خب فدای سرم که بنزین گرون شد ٬ بریم سر مطلب خودمون .

ما آدما گاهی اوقات در ی جاهایی celebrity هستیم .یعنی مشهور هستیم و مورد توجه . این اتفاق برای تک تک شما قطعا افتاده . تو مدرسه ٬ دانشگاه ٬ محل کار ٬ باشگاه و یا فامیل و بین دوستان .

من بخاطر گذشته ای که داشتم و الان ی جورایی آدم موفقی محسوب میشم تو اکثر جمعها ( اونجاهایی که از گذشته من خبر دارن ) celebrity هستم . اما این مورد توجه بودن و مشهور بودن همیشه خوب نیست . الان میگم کجا

من خیلی وقته یوگا میکنم و بواسطه علاقه ای که به این رشته دارم توش پیشرفت کردم . چند ماهی هست که تو باشگاه celebrity شدم . اما این موضوع خیلی خوشحالم نمیکنه . میدونید چرا ؟ چون من خیلی سطحم بالا نیست ٬ کلاس سطح انرژی پایینی داره .

گرفتید ؟ یعنی من باید کلاسمو عوض میکردم و وارد یک کلاس پیشرفته تر میشدم نه اینکه تو کلاس مقدماتی بمونم و احساس برتر بودن بکنم .

قبلا گفتم ما وقتی تو یک جمع باشیم که برآیند انرژی اون جمع سطح پایینی داشته باشه ٬ ما احساس برتر بودن میکنیم .

شما وقتی با مدرک تحصیلی دیپلم برید وسط یک جمع بیسواد ٬ قطعا شما دانشمند به حساب میاید اما اگر با همین دیپلم برید تو یک جمع علمی اصلا به حساب نمیاید .

پس یادمون باشه که وقتی در جایی برتر بودیم بجای لذت بردن به اون جمع نگاه کنیم ببینیم بقیه چه جایگاهی دارن . گاهی اوقات باید اون celebrity بودن رو فدا کنیم و به یک جایگاه دیگه بریم تا پیشرفت کنیم . همون کاری که من کردم ٬ کلاسمو عوض کردم و به یک سطح بالاتر رفتم ٬ الان تو کلاس جدید خیلیا از من بهترن اما من میتونم پیشرفت کنم . celebrity بودن به شما لذت میده اما موجب پیشرفت شما نمیشه. 

پس هر وقت تو یک ساختار celebrity شدید فوری ذوق نکنید ٬ اول بسنجید که سطح انرژی اون ساختار چقدره ٬ اگر سطح انرژی اونجا پایین باشه شما دارید ضرر میکنید .


پ ن : موفق باشید

کتاب

سلام 

من طبق روال قبلی مطالبو در این وبلاگ ادامه میدم تا ببینیم عروس تعریفی (بلاگفا ) چه گلی می خواد به سرش بگیره ، بقول پگاه ، ریدی بلاگفا !!

دیروز نه ، پریروز بزرگترین اتفاق فرهنگی کشور تموم شد . نمایشگاه کتاب با همه سر و صداها و حاشیه ها و ... کارشو تموم کرد . خب منم طبق روال معمول هر سال رفتم ی سری زدم اما کتاب نخریدم ، حتی ی دونه . اسمشم روشه ، نمایشگاه کتاب نه فروشگاه کتاب . اولا که تمام کتابهای نمایشگاه تو کتابفروشی های سطح شهر پیدا میشه ، دوما هر کدوم از ما کلی کتاب نخونده داریم که اولویت با اوناس ، ثالثا مگه قراره برای خوندن هر کتابی اونو خرید ؟  آدم زرنگ کتابو امانت میگیره ، میخونه ، نکات مهمشو یادداشت می کنه و بعد پس میده .

چه خانومایی که با عابر بانک شوهر بدبخت یا پدر نگون بختشون راه افتاده بودن تو نمایشگاه و بغل بغل کتاب می خریدن . من فقط می خواستم ی کتاب بخرم که نخریدم ، اونم نه بخاطر کتابش ، بخاطر اینکه فروشندش ی خانوم خیلی خوشگل و خوش هیکل گوگولی مگولی بود اما کتاب گرون بود بیخیال شدم .

از این حرفا که بگذریم ، کتاب خوندن قاعده داره ، روش داره ، هر خوندنی کتاب خوندن نیست . شما وقتی ی کتابو می خونی باید باید باید ( سه بار گفتم بخاطر اهمیتش ) مصداق واقعی برای مطالب کتاب پیدا کنی . کتاب در مورد هر مبحثی که هست باید تو زندگی خودتون یا زندگی دیگران یا حتی در طبیعت براش مصداق پیدا کنید . این کارو میشه در مورد 100 درصد کتابها انجام داد ( حتی رمان و کتابهای تاریخی ) . این موضوع انقدر مهمه که اگر انجام نشه اون کتاب خوندن هیچ ارزشی نداره .

اما موضوع مهم دیگه اینکه ، شما هر کتابی می خونی باید نکات مهمش رو خلاصه نویسی کنی . کتابی رو که خلاصه نویسی نکنی اصلا بدرد نمیخوره ، انگار نخوندی . روزنامه که نیست ، کتابه .

اما اگه کارایی که بالا گفتم رو انجام ندیم ، شاید 20 درصد مطالب اون کتاب ( تازه اگه یادمون بمونه ) میشه جز اطلاعات عمومی . اطلاعات عمومی به هیچ دردی نمی خوره . آهاا ، چرا راستی ، به ی درد می خوره ، جدول حل کردن . شما دنیای اطلاعات عمومی باش ، سال تولد همه فیلسوفارو بدون ، تمام نظریه های روانشناسی رو حفظ باش ، تاریخ ادبیاتو مثل بلبل توضیح بده ... به چه درد می خوره ؟؟

اما شما وقتی در مورد مباحث کتاب مصداق پیدا کردی ، می تونی این قدرتو پیدا کنی که اون مبحث رو در زندگی خودت یا دیگران کاربردی کنی . این بدرد می خوره .

تو علم فلسفه ، دونستن ، مراحل مختلف داره . ی زمانی هست شما فقط ی چیزی رو می دونی ( اطلاعات عمومی ) ، بهش میگن علم الیقین . یعنی شما به اون موضوع فقط علم داری .این همون چیزیه که گفتم .  همه آدما می دونن دروغ بده ، دزدی بده . همه آدما می دونن سیگار کشیدن بده ، ضرر داره .یعنی همه آدما در مورد این موضوعات در مرحله علم الیقین هستن .

اما مرحله بعد مرحله عین الیقین . یعنی شما علاوه بر اینکه نسبت به اون موضوع علم داری و می دونی ، به شهود هم رسیدی . یعنی شما اون موضوع رو در پیرامون خودت مشاهده کردی . البته خود شهود مراتب مختلف داره که اتفاقا خیلی جالبه اما از حوصله بحث خارجه . همه ما می دونیم که دروغ بده ، اما فقط ی تعدادیمون دیدیم فردی رو که زندگیش بخاطر دروغ از هم پاشیده . همه ما می دونیم سیگار بده و ضرر داره ، اما فقط بعضیامون پدر سیگاری ، مادر سیگاری ، همسر سیگاری و یا دوست سیگاری داشتیم و دیدیم که چه سرفه هایی می کنه و 4 تا پله رو نمی تونه بالا بره . پدر مادر من در مورد سیگار در این مرحله هستن ، خودشون نکشیدن اما 2 تا پسر سیگاری داشتن و به شهود رسیدن . ی متخصص قلب و عروق در مورد بیماری قلبی در این مرحله قرار داره . یعنی در دیگران دیده .

اما مرحله آخر که خیلیم مهمه ، مرحله حق الیقین . این مرحله زمانی اتفاق میوفته که من یک موضوع رو هم بدونم ( علم الیقین ) هم دیده باشم ( عین الیقین ) و هم در درون خودم تجربه کرده باشم . اینجا دیگه من به حقیقت یک موضوع یقین پیدا می کنم و به حق الیقین میرسم .من در مورد مصرف سیگار در این مرحله هستم . هیچ کس به اندازه یک آدم سیگاری نمی دونه که سیگار کشیدن چقدر بده . هیچکس اندازه یک آدمی که ناراحتی قلبی داره نمی دونه که این بیماری چقدر بد و رنج آوره . متخصص قلب و عروقی که خودش ناراحتی قلبی رو تجربه کرده باشه ، در مرحله حق الیقین قرار داره .

خب ، حالا اگر ما ی کتابو فقط بخونیم ، مطالب اون کتاب میشه علم الیقین . اگر بخونیم و در زندگی دیگران یا در طبیعت مصداق براش پیدا کنیم ، میشه عین الیقین و اگر در زندگی و یا درون خودمون مصداق مناسب پیدا کنیم یعنی به حق الیقین رسیدیم .


پ ن : تا هیم جا کافیه

پ ن : آهنگ یک شهر دور ، اثر گروه دنگ شو رو حتما از اینجا دانلود کنید


منزل نو

سلام علیکم

امیدوارم حالتون خوب باشه . من خوبم . بعد از حدود 10 روز که از قطع شدن بلاگفا می گذره تازه دیروز اطلاعیه جدید داده که ممکنه باز هم این موضوع طول بکشه . منم گفتم بیام منزل نو . احتمالا از این به بعد اینجا بنویسم . شاید مشکل بلاگفا باید بهانه ای میشد تا اسباب کشی کنم به جای دیگه برای تغییر. آدرسم با آدرس بلاگفام یکیه ، احتمالا بچه هایی که باهوش هستن می تونن پیداش کنن .

اولین اشتباه برای من آخرین اشتباهه . این اولین بار بود که بلاگفا همچین سوتی بزرگی می داد و برای من که یکی از کاربرهاش هستم اشتباهش غیر قابل جبران بود چون من توقعم از یک ساختار قدرتمند مثل بلاگفا بیشتر از اینهاست . 

من در مورد آدمها هم همینجوری رفتار می کنم ، از افراد قدرتمند توقع زیادی دارم و فقط کافیه ی مورد اشتباه ببینم . اما در مورد افراد ضعیف برعکس ، شاید صد بار به ی نفر فرصت بدم .

فعلا هم کار دارم و هم چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم . تا بعد


توت فرنگی

سلام . تولد حضرت علی و روز مرد رو به همتون تبریک میگم . هرچند که مخاطبای مذکر من به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسه اما خب به همین چندتا هم میشه تبریک گفت . نمیشه ؟

بعد از این چند سال ، تخریبهای دوران اعتیاد کاملا از چهره من رفته و اگر کسی منو الان ببینه عمرا نمی تونه حدس بزنه که قبلا معتاد بودم اما شکستها و تخریبهای ناشی از اعتیاد فرزند ، هنوز تو چهره و قامت پدرم هست . بابام از وسط تا شد تو دوران اعتیادم و دیگه هیچ وقت به روزهای قبل برنگشت . من به چشم دیدم که پدرم در طول یکسال به اندازه 10 سال پیر شد . من امروزو به پدرم و همه پدرا تبریک میگم و از خداوند برای تمام پدرایی که در راه و جاده اعتیاد جون دادن و خون بهاشون پاکی و رهایی من و امثال من از اعتیاد شد طلب بخشش و آمرزش می کنم .

من تقریبا یک روز در میون میوه فروشی میرم، چون دونه ای میوه می خرم . مثلا میرم ی موز و دو تا سیب می خرم . الان رفتم میوه فروشی محل برای خرید 2-3 تا میوه . توت فرنگی داشت کیلویی 25 هزار تومن . در کنارش آناناس هم گذاشته بود کیلو 7 تومن . جالب بود ، آناناس اون سر دنیا پرورش داده میشه ، سوار کشتی میشه میاد جنوب ، از جنوب بار کامیون میشه و میاد تهران کیلو 7 تومن ، اون وقت توت فرنگی که همین بغل گوشمون تو شهریار پرورش داده میشه کیلو 25 تومن . حالا شما پیدا کن پرتقال فروشو . چطوری میشه همچین چیزی ؟

حالا بگذریم از مسائل سیاسی و مشکلات و معضلات اقتصادی و اینکه چه سیاستهای ... داریم ، اما چیزی که برام جالبه اینه که این توت فرنگی که اینجا کیلو 25 تومنه رو اگر بری از سر مزرعه یا گلخونه بخری شاید با یک پنجم قیمت بشه خرید .  یعنی اینو می خوام بگم که بخش عظیمی از این 25 هزار تومن داره تو جیب دلالها میره نه کشاورز .

یک سری از محصولات کشاورزی هستن که درگیر دلال بازی میشن و با ی اختلاف قیمت زیاد به دست مصرف کننده میرسن ، مثل هلو ، زردآلو ، توت فرنگی و ... اما ی سری دیگه از محصولات اینجوری نیستن ، مثل سیب زمینی ، لوبیا و نخود ، برنج و ... 

محصولاتی که نگهداریش سخته و زود خراب میشه ، بیشتر دست دلالها میوفته تا محصولاتی که قابل نگهداری و حفظ کردنه . شما اگر نخود داشته باشی ، کسی خرید که هیچ ، اگر نخرید 2 ماه دیگه با قیمت بهتر میفروشی ولی اگر توت فرنگی داشته باشی مجبوری بدی دست دلال تا زود فروخته بشه و خراب نشه .

اما اینارو گفتم که بگم این داستان چقدر شبیه ساختارهای انسانه . نیروهای منفی در چیزی می تونن وارد بشن و نفوذ کنن که قابل حفظ و نگهداری نباشه  ( مثل توت فرنگی ) . بازارهای مافیایی و نیروهای منفی سراغ چیزی میرن که قابل نگهداری نباشه . پس بدست آوردن یک چیز مهمه اما مهمتر از اون حفظ و نگهداریه اونه . 

امروز روز معلم هم هست و ی مثال از معلما می زنم تا جا بیوفته ، شما تصور کن ی نفر کلی زحمت میکشه و درس می خونه و لیسانس میگیره و بعدش تو آزمون آموزش و پرورش شرکت می کنه و میشه معلم . خب این آدم تونسته یک کلاس درس رو بدست بیاره . کلاس درس یک ساختاره که ذرات مثبت و منفی داره . اگر معلم تونست در مقابل نیرو های منفی از کلاسش محافظت کنه که هیچ اما اگر نتونست کلاس درس گیر نیروهای منفی ( دلال ها ) میوفته و بجای اینکه آدمای سالم و صالح پرورش بده ی مشت آدم بدرد نخور و 2 زاری تحویل جامعه میده .

بدست آوردن خیلی مهمه اما نگهداری خیلی مهمتر . فتح قله مهمه اما ماندن در قله مهمتر . شما هرچقدر باید وقت و هزینه کنی تا توت فرنگی عمل بیاد ، 2 برابرش باید هزینه و وقت صرف نگهداریش کنی .

کلاس درس مثال از ساختارهای بیرونی بود ، در مورد ساختارهای درونی انسان هم همینطوره . شما هر چقدر قوی تر باشی و قابل نگهداری تر ، نیروهای منفی کمتر می تونن به شما نفوذ کنن .

 

بعدا نوشت : راستی من لینکدونی وبلاگمو راه انداختم . بجز اولین لینک که از قصد اول گذاشتمش بقیه بی حساب و کتاب چیده شدن .

این لینک کساییه که تو این دو-سه پست آخر آدرساشون بود . لطفا با کامنتاتون آدرس بذارید تا لینک کنم