سلام و درود

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و برنامه های زندگیتون مرتب اجرا بشه .

دیگه ماه رمضون داره نفسای آخرو میزنه ، پیشاپیش عید فطرو تبریک میگم . من ی مسافرت کاری داشتم که حدود 15 روز طول کشید . برگشتم و حالمم عالیه .

میوه های تابستونی اومده و من دارم خودمو خفه می کنم . شلیل ، سیب گلاب ، آلو و گیلاس و ... شکر خدا بخاطر نعمتهاش .سعی کنید شام بحای سالاد و غذا میوه بخورید .

میوه خوردن باعث میشه شما جسمتون پایدار بشه . یعنی چی ؟ یعی اینکه اگر اتفاقی درون بدنتون بیوفته ویتامینها و مواد مغذی میوه شما رو به حالت قبل برمیگردونه . میوه بدن روقوی و پایدار می کنه و این یعنی قدرت مبارزه با بیماریها بالا میره  و ی جورایی بدن متعادل میشه .

این پایداری و تعادل علاوه بر جسم باید در درون انسانن هم باشه . توپست قبل راجع به غم و مشکلات نوشتم و اینکه میشه از سختی ها استفاده کرد و تبدیل به خرما شد . ببینید ، اگر انسان بتونه پایداری در خودش بوجود بیاره ، یعنی مثل فنر که بعد از کشش دوباره سرجای اولش برمیگرده ، بعد از مشکلات و غمها دوباره سرجای اولش برگرده و خودش رو احیا کنه میتونه تبدیل شه به خرما و در واقع به تعادل برسه . 

آدما یا پایدار هستن ، یا ناپایدار و یا بی تفاوت . کسی که پایداره ، بعد از حمله مشکلات برمیگرده سرجای اولش . اما کسی که ناپایداره ، مثل جسمی که میوه نخورده ، بعد از حمله غمها و مشکلات وارد تاریکیها میشه و روز به روز افت میکنه و میشه مثل خار. مثل کسی که شکست عشقی میخوره و بعدش میره معتاد میشه یا خودکشی میکنه .

اما اونایی که بی تفاوت هستن ، اصلا براشون اهمیتی نداره . مثل گونی سیب زمینی هستن ، نه رشدی می کنن و نه افتی . درجا میزنن . اینا معمولا تو زندگی هیچ گهی نمیشن. حالا اون چیزی که باعث میشه انسان پایدار بشه و در برابر مشکلات بازگشت پیدا کنه اسمش هست ایمان . 

ایمان باعث شکلگیری امید در انسان میشه . ایمان میتونه انسانو از رکود دربیاره و موتور تولید انرژی رو در انسان روشن کنه . ایمان یعنی اینکه شما چیزیو نبینی اما اطمینان داشته باشی وجود داره .  شما وقتی به مشکل برمیخورید اگر ایمان داشته باشی که روز خوب میاد ٬ حتی با اینکه اون روزو نمیبینی اما مطمئن باشی که مشکلات حل میشه و روزهای خوب از راه میرسه .

نمیدونم منظورمو درست منتقل کردم یا نه .

نمیدونم چرا کامنتای طولانی که براتون میفرستم ارسال نمیشه . اگر کامنتام اومده بهم بگید ‌.

تعطیلات خوش بگذره .فعلا خدا نگهدار 


بعدا نوشت : ی سوال میکنم میخوام بدونم که این مطالبی که نوشتم و شما خوندین آیا بار آموزشی هم داشته یا فقط خوندین و رد شدین . ی جورایی امتحان پایان ترمه

بزرگراه همت یکی از بزرگترین و اصلی ترین راههای شهر تهرانه که شرق و غرب بهم متصل میکنه . حداکثر سرعت در این بزرگراه ۱۰۰ کیلومتر در ساعته و البته اگر بیشتر از ۱۰۰ بریم با دوربینهای کنترل سرعت عکس میندازن و برگ جریمه میاد دم خونه .خب ٬امروز من داشتم با سرعت ۱۰۰ تا تو لاین سبقت حرکت میکردم. ی ماشین اومد پشتم و شروع به چراغ و بوق زدن کرد .

من سه عکس العمل میتونستم نشون بدم ٬ 

یا از جام تکون نخورم  و بذارم اون یارو انقد بوق و چراغ بزنه که جر بخوره .

یا اینکه سرعتمو زیاد کنم و ازش فاصله بگیرم

یا اینکه بیام کنار و اجازه بدم اون با سرعت بالای ۱۰۰ حرکت کنه و جریمه بشه و یا خدای نکرده تصادف کنه و اصلا به سلامتش فکر نکنم .


خب ٬ بنظر شما بهترین عکس العمل کدومه ؟ من کدوم یک از این کارارو باید میکردم ؟ جواب بدید

نظرات 9 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 02:14

من حالم خوب نیست که توو این ساعت کامنت میذارم.
خدا رو شکر که شما عالی هستی.
از مثالهایی که بکار میبری و کاملا به جا هست خوشم میاد و خوب ربطش میدی.
پست قبلیتم عاااالی بود. خب معمولا بعد از خوندن مطلبی که به دل و ذهنم میشینه دیگه حرفی ندارم و میرم توو سکوت و فکر، کاری که پست قبلیت کرد.
من شدیدا ناپایدار بودم قبلا. اما امشب به طرز وحشتناکی به این نتیجه رسیدم که همش توهم بوده و هنوز ناپایدارم. دارم به حرفت در مورد ایمان فکر میکنم.. حتی اون فنر هم وقتی برمیگرده سرجای اول، همون فنر اولیه نیست.. پس یعنی الان حق دارم ناپایدار باشم؟
گزینه 3 نتیجه مستقیم کار طرفه و گزینه ای هست که طرف بهت تحمیللللل میکنه.

پریا یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 17:43 http://athletic-programmer.blogsky.com/

سلام
من سفر بودم نشد بیام به وبت
من همیشه گزینه ی ۳ رو به کار می برم، گاهی که دلم بخواد اذیت کنم گزینه ی ۱ :)

شاد شنبه 27 تیر 1394 ساعت 15:46 http://nimeye2vom.blogsky.com

عیدت مبارک . روزه هات قبول .
پس ماموریت بودی که نبودی . با این توضیحاتی که دادی فکر کنم من جزو ادمهای پایدار باشم .
بنظرم مورد اول رو انجام دادی .
در مورد مطالب ، در بعضی موارد واقعا" جنبه آموزشی داشته و بی انصافیه اگر بگم هیچی ازش یاد نگرفتم .
تعطیلات هم خوش بگذره

امین شنبه 27 تیر 1394 ساعت 09:16

سلام خوبی میلاد جان
عیدت مبارک امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی

تمشک بانو جمعه 26 تیر 1394 ساعت 16:26 http://tameshkbanoo.blogsky.com/

سلام . خوب راستش این پستت رو نخوندم . فقط آخرش رو خوندم .
در حالت عادی آدم باید همینطور به مسیرش ادامه بده با صد تا سرعت . و اجازه نده کسی قوانین رو بشکنه اما ازونجایی که اینجا ایران است و همه مشکلات عصبی دارن و ممکنه دردسر پیش بیاد و حتی تصادف و اینا بهتره بزنی کنار تا طرف رد بشه و بره دنبال زندگیش

ویدا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 08:39 http://vida2251.blogsky.com

سلام
عیدت مبارک
برای انجام دادن یه کار بزرگ ایمان لازمه و همینطور تداوم و پشتکار
یعنی کارهای کوچکی را هر روز بخاطر رسیدن به اون هدف بزرگ انجام بدیم
روزت شاد

الهام جمعه 26 تیر 1394 ساعت 00:40 http://kolbeyetanhaii1993.blogfa.com/

سلام عبادت قبول
بنظر من باید راه میدادی بره چون هم ب نفع خودت بود هم اون شاید واقعا مجبور بود.
اینجوری مورد عنایت قرار نمیگرفتی

محیا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 00:32

راستی بلاگفا راه افتاده اما نمیدونم چرا وب من به سرقت رفته

محیا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 00:30

سلام .... به به رسیدن بخیر .... واووووو چه سفری بک دوم ماه ..... یه همکار داریم مربی یوگاست کل ماه رمضون فقط میوه خورد .... حتی از لبنیاتم استفاده نکرد ...
آره آموزشی بود ... من فکر کنم سیب زمینیم
من نمیدونم چیکار کردین من راه میدم برن یعنی اجازه سبقت میدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.