توت فرنگی

سلام . تولد حضرت علی و روز مرد رو به همتون تبریک میگم . هرچند که مخاطبای مذکر من به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسه اما خب به همین چندتا هم میشه تبریک گفت . نمیشه ؟

بعد از این چند سال ، تخریبهای دوران اعتیاد کاملا از چهره من رفته و اگر کسی منو الان ببینه عمرا نمی تونه حدس بزنه که قبلا معتاد بودم اما شکستها و تخریبهای ناشی از اعتیاد فرزند ، هنوز تو چهره و قامت پدرم هست . بابام از وسط تا شد تو دوران اعتیادم و دیگه هیچ وقت به روزهای قبل برنگشت . من به چشم دیدم که پدرم در طول یکسال به اندازه 10 سال پیر شد . من امروزو به پدرم و همه پدرا تبریک میگم و از خداوند برای تمام پدرایی که در راه و جاده اعتیاد جون دادن و خون بهاشون پاکی و رهایی من و امثال من از اعتیاد شد طلب بخشش و آمرزش می کنم .

من تقریبا یک روز در میون میوه فروشی میرم، چون دونه ای میوه می خرم . مثلا میرم ی موز و دو تا سیب می خرم . الان رفتم میوه فروشی محل برای خرید 2-3 تا میوه . توت فرنگی داشت کیلویی 25 هزار تومن . در کنارش آناناس هم گذاشته بود کیلو 7 تومن . جالب بود ، آناناس اون سر دنیا پرورش داده میشه ، سوار کشتی میشه میاد جنوب ، از جنوب بار کامیون میشه و میاد تهران کیلو 7 تومن ، اون وقت توت فرنگی که همین بغل گوشمون تو شهریار پرورش داده میشه کیلو 25 تومن . حالا شما پیدا کن پرتقال فروشو . چطوری میشه همچین چیزی ؟

حالا بگذریم از مسائل سیاسی و مشکلات و معضلات اقتصادی و اینکه چه سیاستهای ... داریم ، اما چیزی که برام جالبه اینه که این توت فرنگی که اینجا کیلو 25 تومنه رو اگر بری از سر مزرعه یا گلخونه بخری شاید با یک پنجم قیمت بشه خرید .  یعنی اینو می خوام بگم که بخش عظیمی از این 25 هزار تومن داره تو جیب دلالها میره نه کشاورز .

یک سری از محصولات کشاورزی هستن که درگیر دلال بازی میشن و با ی اختلاف قیمت زیاد به دست مصرف کننده میرسن ، مثل هلو ، زردآلو ، توت فرنگی و ... اما ی سری دیگه از محصولات اینجوری نیستن ، مثل سیب زمینی ، لوبیا و نخود ، برنج و ... 

محصولاتی که نگهداریش سخته و زود خراب میشه ، بیشتر دست دلالها میوفته تا محصولاتی که قابل نگهداری و حفظ کردنه . شما اگر نخود داشته باشی ، کسی خرید که هیچ ، اگر نخرید 2 ماه دیگه با قیمت بهتر میفروشی ولی اگر توت فرنگی داشته باشی مجبوری بدی دست دلال تا زود فروخته بشه و خراب نشه .

اما اینارو گفتم که بگم این داستان چقدر شبیه ساختارهای انسانه . نیروهای منفی در چیزی می تونن وارد بشن و نفوذ کنن که قابل حفظ و نگهداری نباشه  ( مثل توت فرنگی ) . بازارهای مافیایی و نیروهای منفی سراغ چیزی میرن که قابل نگهداری نباشه . پس بدست آوردن یک چیز مهمه اما مهمتر از اون حفظ و نگهداریه اونه . 

امروز روز معلم هم هست و ی مثال از معلما می زنم تا جا بیوفته ، شما تصور کن ی نفر کلی زحمت میکشه و درس می خونه و لیسانس میگیره و بعدش تو آزمون آموزش و پرورش شرکت می کنه و میشه معلم . خب این آدم تونسته یک کلاس درس رو بدست بیاره . کلاس درس یک ساختاره که ذرات مثبت و منفی داره . اگر معلم تونست در مقابل نیرو های منفی از کلاسش محافظت کنه که هیچ اما اگر نتونست کلاس درس گیر نیروهای منفی ( دلال ها ) میوفته و بجای اینکه آدمای سالم و صالح پرورش بده ی مشت آدم بدرد نخور و 2 زاری تحویل جامعه میده .

بدست آوردن خیلی مهمه اما نگهداری خیلی مهمتر . فتح قله مهمه اما ماندن در قله مهمتر . شما هرچقدر باید وقت و هزینه کنی تا توت فرنگی عمل بیاد ، 2 برابرش باید هزینه و وقت صرف نگهداریش کنی .

کلاس درس مثال از ساختارهای بیرونی بود ، در مورد ساختارهای درونی انسان هم همینطوره . شما هر چقدر قوی تر باشی و قابل نگهداری تر ، نیروهای منفی کمتر می تونن به شما نفوذ کنن .

 

بعدا نوشت : راستی من لینکدونی وبلاگمو راه انداختم . بجز اولین لینک که از قصد اول گذاشتمش بقیه بی حساب و کتاب چیده شدن .

این لینک کساییه که تو این دو-سه پست آخر آدرساشون بود . لطفا با کامنتاتون آدرس بذارید تا لینک کنم

عزت نفس

سلام ، ایشالا که خوب و خوش باشید ، منم به لطف خودم و خدا خوبم .

تو پست قبل ی خانومی واسم ی کامنت خصوصی گذاشته که :سلام، بعد از این توافق تاریخی‌ بر روی چهار چوب، نوبت به چه چیزی می‌رسد؟ اگر ما برای ایجاد صلح در منطقه با شرکای بین‌ مللی همکاری کنیم، سود بسیاری خواهیم بود و به نفع خودمان خواهد بود. این که ما در امور مربوط به سوریه، عراق و یمن به تنهایی پیش برویم بسیار مایوس کننده خواهد بود ...

راستش من نفهمیدم گوز چه ربطی داره به شقیقه و ارتباط کامنت ایشون با پست من چیه . اگه شما فهمیدید به منم بگید . من در مورد مسائل هسته ایه کشور فقط اینو می دونم که گویا ایران داره با امریکا ی مذاکراتی می کنه ، اینکه چی میگن و چی میشه و این توافق چه منافعی واسه کشور داره نه به من مربوطه و نه علاقمندم بهش فکر کنم . انرژی هسته ای حق من نیست ، یعنی من از حقم گذشتم .

خب بریم سر داستان خودمون . از شانس شروع کردم مطلب کشیده شد به اعتماد بنفس و ناخودآگاه رفتیم به سمت عزت نفس . می خوام بگم که موضوعات چقدر بهم مرتبط هستن .

عزت نفس و اعتماد بنفس با هم متفاوت هستن . اعتماد بنفس یعنی باور به توانایی ها و قابلیتها اما عزت نفس یعنی باور و ارزش به شخصیت . بخشی از اعتماد بنفس از محیط فراهم میشه ، یعنی اجتماع و خانواده در ایجاد اعتماد بنفس نقش دارن اما عزت نفس ی موضوع کاملا درونیه .مهم نیست که شما خوشگلی یا زشت ، پولداری یا فقیر ، اسکلی یا باهوش ، مهم اینه که چقدر از خودت راضی هستی ، چقدر خودتو دوست داری ، چقدر خودتو می بخشی و ...

اما عزت نفس ارتباط مستقیم داره با سطح انرژی . یعنی کسی که عزت نفس بالایی داره ، سطح انرژی بالایی هم داره . اما این سطح انرژی لزوما کیفیت انرژی نیست . قبلا گفتم سطح انرژی یعنی برآیند کمیت و کیفیت انرژی . کسی که عزت نفسش بالاست حتما کمیت انرژی بالایی داره اما ممکنه کیفیت انرژیش بالا نباشه . بستگی داره که به سمت کدوم یک از ویژگیها حرکت کرده باشه . ما به سمت هر چیزی حرکت کنیم انرژی هامون رو با همون چیز همراستا کردیم . اصلا مهم نیست که شما چه ویژگیهایی دارید ، مهم اینه که چه فعلی انجام میدید . اون جایی که شما انتخاب می کنید دست به عمل بزنید و در جهت یک تایپ یا ویژگی حرکت کنید و بهش انرژی بدید اونجا کیفیت انرژیتون مشخص میشه و اونجا معلوم میشه شما چه شخصیتی دارید.

عزت نفس خیلی حرف برای گفتن داره ، واقعا اینجا فرصت نیست همه چیز رو گفت اما مهمترین محصوله بی عزت نفسی ، ترس از دست دادن دیگرانه . ما وقتی عزت نفس نداشته باشیم ، وقتی خودمونو با ارزش ندونیم ، وقتی ایمان نداشته باشیم که اگر من نباشم دنیا  یک میلاد ، یک محیا ، یک امین ، یک طنین ، یک سمانه ، یک هرچی کم داره ، اون وقت دیگه از اینکه دیگرانو از دست بدیم نمی ترسیم بلکه دیگران از اینکه مارو از دست بدن می ترسن .

ما وقتی نمی تونیم رک باشیم ، وقتی حرف تو دلمون هست اما توان به زبون آوردنشو نداریم یعنی عزت نفس نداریم . رک بودن با بی ادب بودن و پررو بودن فرق داره هاا . نمی گم از فردا برید برینید به هیکل مردم که عزت نفس داریداا ، نه ، منظورم اینه که بتونید ابراز کنید خودتونو ، باور داشته باشید که ارزشمندید و دیگران باید هراس از دست دادن شمارو داشته باشن .

خب پس فهمیدیم احساس ترس یکی از محصولات بی عزت نفسیه . بی عزت نفسی دو تا محصول مهم دیگه هم داره ، احساس بی لیاقتی و احساس شرم . راجع به این دو تا صحبت نمی کنم ، خودتون راجع بهش فکر کنید ، کجاها این احساسها اومدن سراغتون ؟ کجاها احساس بی لیاقتی کردید ؟ کجاها احساس گناه و شرم کردید ؟ عزت نفس شما از همون نقطه آسیب دیده .

یادتون باشه ، چیزی که به شما قدرت میده ، نه زیباییه نه پوله نه زور بازو و نه صدای بلند ، اون عزت نفسه که به شما قدرت میده . قدرت میده که بپذیرید چه چیزهایی رو نمی تونید در خودتون تغییر بدید . عزت نفس به شما قدرت میده تا درون خودتون رو و اون چیزهایی رو که توان تغییرش رو دارید عوض کنید . اگر خواستید ازدواج کنید یا پارتنر انتخاب کنید ، به ثروت و قیافه و تحصیلاتش نگاه نکنید ، فقط ببینید چقدر عزت نفس داره . امتحانش کنید که چقدر برای خودش ارزش قائله چقدر خودشو دوست داره . کسی شمارو می تونه دوست داشته باشه که اول خودشو دوست داشته باشه .

 

پ ن :  امروز وسط حرفام ی چیزی گفتم که به کل پستهام می ارزید ، گفتم : اصلا مهم نیست که شما چه ویژگیهایی دارید ، مهم اینه که چه فعلی انجام میدید . اون جایی که شما انتخاب می کنید دست به عمل بزنید و در جهت یک تایپ یا ویژگی حرکت کنید و بهش انرژی بدید اونجا کیفیت انرژیتون مشخص میشه و اونجا معلوم میشه شما چه شخصیتی دارید . راجع بهش فکر کنید

شکسته نفسی

سلام ، من خوبم ، امیدوارم شمام خوب باشید.

نکته اول اینکه همیشه سعی کنید بلافاصله بعد از اینکه میوه رو از یخچال درآوردید نخوریدش، یعنی بذارید به دمای محیط برسه بعد . اینجوری شرایط بهتری بوجود میاد برای جذب ویتامینها .

اما نکته بعدی ، تو پست قبل از کلمه شانس بعنوان ی عامل برای آسیب به شخصیت یاد کردیم و گفتیم که اینکه اتفاقات و موفقیتهارو بندازیم گردن شانس باعث میشه اعتماد بنفسمون و در نهایت شخصیتمون آسیب ببینه .

اما یکی دیگه از عوامل تخریب اعتماد بنفس چیزیه به اسم شکسته نفسی . موضوعی که بین ما ایرانیا خیلی رواج داره . چند وقت پیش یادتونه من تو شرکت با یکی از همکارا مشکل پیدا کرده بودم ؟ همون خانوم دکتره که گند زد به سرتاپای من و هیچیم بهش نگفتم . اون روز عصر یکی از خانمای شرکت اومد تو اتاق و گفت : واقعا شما آدم صبوری هستید ، منم گفتم : می دونم . ی کم چهرش عوض شد خانومه ، شاید انتظار داشت من بگم خواهش می کنم ، نفرمائید ، صبوری از خودتونه و یا ... ، انتظار نداشت بگم می دونم . اما من گفتم می دونم ، چون واقعا صبورم . وقتی صبورم ، بگم نیستم ؟

شکسته نفسی یکی از اشتباهات بزرگ ما آدماست ، من که میگم شکسته نفسی مثل ی تیر می مونه که شخصیت مارو هدف میگیره . وقتی من شکسته نفسی می کنم در حقیقت خودم خودمو به تراز های پایین انرژی می برم . خوشگلیم اما میگیم نه بابا چشماتون قشنگ می بینه ، پولداریم اما میگیم نه بابا ما که چیزی نداریم ، باسوادیم اما میگیم نه بابا من که چیزی نمی دونم و ... ، شما وقتی آدم پولداری باشید یعنی دارید در یک تراز انرژی بخصوصی حرکت می کنید ( پست تراز انرژی رو حتما بخونید ) که درونش آدمای فقیر نیستن ، ناخودآگاهِ شما به موجودیه حساب بانکیتون کار نداره ،به متراژ خونتونم کاری نداره، بلکه به دیدگاه خودتون نسبت به ثروتتون کار داره. وقتی شما خودتونو فقیر بدونید ، در صورتی که فقیر نیستید، ناخودآگاه به تراز پایین تر انرژی میرید و باور کنید باور کنید ثروتتون کمتر میشه. 

 اینجا شما بارها بهم گفتید که چقدر باسوادی . درسته ؟ اما من خیلی بهتر از شما می دونم که چقدر باسوادم ، مشکل از جایی شروع میشه که من یادم میره به خودم ایولا بگم ، به خودم بگم میلاد دمت گرم ، چقدر می دونی ،چقدر بلدی ، چقدر اینکاره ای ...

این خیلی خوبه که دیگران مارو مورد تعریف و تمجید قرار بدن اما یادتون باشه هیچ چیز در این دنیا وجود نداره که ما از دیگران بگیریم اما در ازاش بهایی پرداخت نکنیم . هیچ چیزی مجانی نیست . انرژی که من از تعریف و تمجید دیگران میگیرم خیلی خوبه ، خیلی زیاده اما مجانی نیست . اما انرژی که من خودم از تعریف و تمجید به خودم میدم انرژی کاملا خالص و مجانیه که گیرم میاد .

شکسته نفسی باعث میشه من باورم رو نسبت به ظاهر و باطن خودم از دست بدم . اصلا شخصیت یعنی همین ، باوری که من نسبت به موجودیت خودم دارم . عزت نفس هم یعنی باوری که من نسبت به شخصیت خودم دارم . عزت نفس ی مجموعه بزرگه که اعتماد بنفس یکی از زیر مجموعه هاشه . عزت نفس یعنی من چه تصور و باوری از شخصیت خودم دارم ، عزت نفس یعنی من چقدر برای خودم ارزش قائلم .

یکی از آسیبهای شخصیتی مهم در مسئله شکسته نفسی ، تخریب عزت نفس ماست . من وقتی خوشگلم واقعا خوشگلم ، اگه خوش صحبتم واقعا خوش صحبتم . دلیلی بر شکسته نفسی نیست . بیایید دور بریزیم این ساختارهای غلط و منسوخ شده رو . 

من بواسطه اعتیاد در بی عزت نفسی مطلق بودم . چون تو خانواده و اجتماع مثل حیوون باهام برخورد میشد اما چون ساختارمو مجددا از نو ساختم بخش عزت نفس و اعتماد بنفس رو خیلی مستحکم بنا کردم ، ولی هنوز خیلی کار داره تا به حد دلخواهم برسه. نمی خوام بگم که ما بی نقص هستیم ، نه اما خصلتهای خوبمون ، ویژگیهای بدردبخورمون به ویژگیهای ناسالممنون می چربه .

عزت نفس مبحث خیلی خیلی مهمیه . گاهی اوقات ما دروغ میگیم اما دلیلشو نمی دونیم ، یا مثلا بعضیها هستن که سن واقعیشونو قایم می کنن ،من خودم همینجوری بودم ، معمولا یکی دو سالی سنمو کمتر میگفتم، همه اینا به دلیل آسیب دیدن عزت نفسمونه .

 

پ ن : فکر می کنم این پست خوب و کاربردی باشه . این جمله من یادتون بمونه و به دیگران گوشزد کنید: اگر نفس رو نشکنید ، عزتش زیاد میشه .

پ ن : ی خواهش ، من آدرسهای وبلاگ اکثرتونو گم کردم . لطفا هر کامنتی می ذارید با آدرس باشه که لینکامو دوباره فعال کنم و بتونم بهتون سر بزنم . احساس می کنم انتقال انرژیم داره یک طرفه میشه .


انرژی پتانسیل

سلام علیکم

من خوبم ، امیدوارم شما هم خوب و روبراه باشید .

تعطیلات داره به من خیلی خوش می گذره ، آشپزی می کنم ، به گلدونا میرسم ، یوگا می کنم ، با دوستام بیرون میرم ، کوه میرم و ... ، خلاصه عشق و حال می کنم مث بنز . روزه پاکسازی هم گرفتم اما نتونستم سه روز دووم بیارم ، این نشون میده که بخاطر کاهش وزن ضعیف شدم و باید ی تغییراتی تو غذاهام بدم .

هاله انرژی اطراف بدنم به طرز چشم گیری نازک شده بود ، بعد از پاکسازی ی مقدار بیشتر شد اما هنوز باید رو تغذیه کار کنم تا هاله انرژیم ترمیم و بزرگ بشه .

تو پست قبل گفتم که عید ی موضوع قراردادیه و با در کردن ی توپ و یا مثلا چرخش ی دور کامل زمین اتفاق خاصی در ما رخ نمیده ، کمااینکه سال نو برای مسیحیا وسط زمستونه و یا برای عربا اول محرم ، پس تغییر انسان ربطی به تغییر سال نو یا بهار نداره. تو پست قبل گفتم که نو شدن سال می تونه شروع یک تفکر باشه و می تونه آغاز پیدایش یک ساختار باشه ولی ممکنه این ساختار چند سال بعد ایجاد بشه .

خب حالا در ادامه پست قبلی بریم سراغ مبحث شیرین و جذابه انرژی . اولش ی مثال ملموس می زنم.

خانوما ی عادت پریودیک دارن که بهش میگن قاعدگی ، به این صورت که وقتی این پریود تکمیل میشه یکسری از سلولها خودشونو بازسازی می کنن و حتی عادتهای خلقیشونم تحت تأثیر قرار میدن . همه آدما ی عادت پریودیک در ساختار انرژی خودشون دارن با این تفاوت که در قاعدگی زمان مشخصه و ی خانوم اگه مشکلات جسمی و روانی نداشته باشه می دونه در چه تاریخی خونریزی داره اما این سیکل انرژیکی زمانش مشخص نیست .

بذارید اینطوری بگم ، من شروع می کنم به فعالیتهای روزمره ، مثلا درس می خونم ، کار می کنم ، بطور کلی زندگی می کنم و تبادل انرژی می کنم اما به جایی میرسه که تبادل انرژی من با اطراف کم میشه . دیدید بعضی وقتا حالتون بی جهت بد میشه یا مثلا دلتون میگره ؟ بعد ی تغییر خیلی کوچیک تو زندگیتون میدید و اوضاع از این رو به اون رو میشه . من چند وقت پیش زیاد میزون نبودم ، ضبط ماشینمو عوض کردم ، حالم تغییر فوق العاده ای کرد.

عوض کردن سیستم صوتی ماشین ، واقعا تغییری در حال انسان نمیده اما می تونه انرژی پتانسیل ایجاد کنه . شرط بوجود اومدن انرژی پتانسیل اینه که تغییر جایگاه داشته باشیم ، شما زمانی می تونید با شلنگ از یک ظرف به ظرف دیگه مایع رو انتقال بدید که یکی از ظروف بالاتر باشه ، اگه هم سطح باشن این اتفاق نمیوفته . اینو بسط میدیم به همه مسائل زندگی ، یعنی ما زندگی می کنیم ی جایی میرسه که دیگه انرژیهای ذخیره شده درونمون تموم میشن و ما مجبور به کسب انرژی هستیم، اینجا ی تغییر کوچیک در اطراف می تونه اون انرژی از دست رفته رو جبران کنه و در حقیقت جایگاه مارو تغییر بده . وقتی ما جایگاهمون تغییر می کنه مثل همون ظرف مایع ، می تونیم انرژی بگیریم و یا انرژی بدیم . 

قبلا گفتم که حس از جابجایی انرژی بوجود میاد . من وقتی ی تغییر کوچیک میدم ، چه درونی و چه بیرونی ، باعث میشه که انرژی پتانسیل درونم ذخیره بشه و دیگه توان تبادل انرژی رو بدست میارم و اینجاست که درون من حس بوجود میاد . این میتونه حس اعتماد بنفس باشه ، عزت نفس باشه ، میتونه لذت باشه یا می تونه قدرت باشه و یا حتی می تونه ترس و یا حسهای بد و منفی باشه .

چرا ترس و حسهای بد و منفی؟ چون بستگی داره من از چه راهی انرژی پتانسیل رو کسب کنم . من اگر درآمدم زیاد باشه و برم مثلا 1 میلیون پول سیستم صوتی ماشینمو بدم قطعا موجب لذت در درون من میشه و از کارم همیشه راضی هستم و این میشه کسب انرژی از راه درست . اما اگر برم با پول قرضی و یا چک دادن و نزول کردن سیستم صوتی ماشینمو عوض کنم درسته که باز هم انرژی پتانسیل کسب کردم و بهم لذت هم میده اما چون راه این کسب انرژی صحیح نبوده ، این لذت در من تبدیل به ترس و حال خرابی میشه .

پس ما می تونیم تغییر جایگاه بدیم و کسب انرژی پتانسیل کنیم اما اگر این تغییر جایگاه به سمت مثبت و انرژیهای خوب باشه باعث بوجود اومدن حسهای خوب میشه ولی اگر این تغییر جایگاه به سمت انرژیهای نامشروع باشه منشا حسهای بد در من میشه .

همه اینارو گفتم که به اینجا برسم ، عید نوروز و یا نو شدن سال یک منبع عظیم انرژی پتانسیل برای ماست . عید نوروز یک تغییر جایگاه بزرگ محسوب میشه و این باعث شکلگیری یک انرژی پتانسیل بزرگ درون ما میشه و باعث میشه حالمون تغییر کنه . این اتفاق تو زمستون و اول ژانویه برای ی عده انسان دیگه میوفته ، پس ربطی نداره که چون سال نو مصادف با اول بهاره حتما این تغییرات برای ماست و بقیه ازش محرومن .

اصلا فلسفه تشویق و یا مثلا جشن تولد هم همینه . شما وقتی جشن تولد میگیرید در حقیقت دارید انرژی پتانسیل ذخیره می کنید و تغییر جایگاه میدید ، یکسال بزرگتر و با تجربه تر میشید و این تغییر جایگاه و همینطور جشن تولد باعث میشه انرژی پتانسیل ذخیره شده بهتون کمک کنه تا بهتر و با قدرت بیشتر به زندگی ادامه بدید .

شما وقتی ی شاخه گل به همسرتون میدید ، لذتی که می بره بخاطر اون شاخه گل 5 هزارتومنی نیست ، چون اون روزی که گل گرفته با روز گذشته فرق کرده و در حقیقت تغییر جایگاه داده ، انرژی پتانسیل درونش ذخیره میشه . برای همینه که هر روز به همسر گل دادن اشتباهه ، اینکه هر روز به همسرتون بگید دوستت دارم اشتباه . چون شما وقتی هر روز به طرف میگید دوستت دارم ، در حقیقت این داستان براتون یک عادت میشه و هر روز مثل روز قبله و اینجوری انرژی بوجود نمیاد . درست مثل مثال دو تا ظرف آب ، شما وقتی هر روز میگید دوستت دارم انگار دو تا ظرف آب هم سطح هستن و آب از شلنگ منتقل نمیشه و اگر یک روز نگید این اختلاف ارتفاع برعکس میشه و طرف حالش خراب میشه ، فکر می کنه که اتفاقی افتاده که شما اون روز بهش نگفتید دوستت دارم، اما اگر مثلا هفته ای یکبار یا دو بار ابراز احساسات عاشقانه داشته باشید اون روز و اون لحظه برای طرف مقابل خیلی متفاوت میشه .

 لپ کلام اینه ، درسته که ما میگیم تغییر یک چیز درونیه و ما برای تغییر زندگی باید درون خودمونو عوض کنیم و یا دیدگاهمونو نسبت به زندگی عوض کنیم اما تغییر نیاز به انرژی داره . همونطور که ماشین نیاز به باطری داره برای استارت زدن . یعنی نمیشه گفت عوامل بیرونی هیچ تأثیری در تغییر کردن ما ندارن .

پ ن : این موضوع خیلی گستردس ، اما سعی کردم منظورو برسونم . بعضی مباحث توضیح دادنش بصورت نوشتاری و تو وبلاگ سخته ، باید 50 صفحه نوشت .

پ ن : آهنگ آشوبم از گروه چارتار رو حتما گوش کنید ، من که باهش خیلی حال می کنم .