قضاوت

سلام عرض می کنم

امیدوارم خوب باشید . من عالیم

من امسال تو ماه رمضون یکم از فضای مجازی فاصله میگیرم . شاید ی پست گذاشتم ، شایدم نذاشتم . نمی دونم . اما به یاد همتون هستم . تلگراممو پاک نمی کنم اما شاید بهش سر نزنم . اگه پیام دادید و جواب ندادم فکر نکنید مردم .


موضوع امروز رو یادم نمیاد که قبلا راجع بهش نوشتم یا نه . اما یکی از مشکلات بزرگ من قضاوت کردن دیگران بود . خیلی راحت به خودم اجازه میدادم دیگرانو قضاوت کنم . اما چند وقتیه که دارم ازش عبور می کنم . کم کم یاد گرفتم و دارم موفق میشم .

من وقتی شروع می کنم به قضاوت کردن ، در واقع دارم با اطلاعات خودم طرف مقابل رو مورد سنجش قرار میدم . اما نکته مهمم اینجاست که من اطلاعاتم راجع به دیگران ناقصه . 

بذارید مثال بزنم ، اینجا فضا مجازیه ، من اطلاعاتم راجع به شما فوق العاده کمه . البته بعضیاتونو بیشتر میشناسم .  مثلا خانوم شاد . حدود 2 ساله که مخاطب وبلاگ منه  .ایشون معمولا روزانه هاشو مینویسه  .با اینکه من همیشه روزانه هاشو میخونم اما اطلاعاتم راجع به زندگی و شخصیت ایشون کمتر از 5 درصده . یعنی هیچ . اون وقت میام با همین اطلاعات کم و ناقص شروع می کنم ایشونو قضاوت کردن . اولین اتفاق دردناکی که میوفته اینه که من حسم نسبت به این خانوم تغییر می کنه . حسم غیرواقعی میشه . چون بر مبنای اطلاعات غلط قضاوت کردم . مثلا ممکنه تو یکی از پستهاش گفته باشه که از فلان چیز میترسه ( البته نگفته ها ، این مثاله ) چون من قضاوتش می کنم در ذهن من ی ادم ترسو میشه ، در صورتی که اینجوری نیست .

تو دنیای حقیقی هم همینه . همکارمون تو محیط کار به ارتقا شغلی میرسه ، ما اطلاعاتمون نسبت به ایشون و زحماتی که کشیده ناقصه . شروع می کنیم به قضاوت " این یارو حتما با مدیر ی رابطه ای داره ، مرتیکه دیوس هیچ کاری نمی کنه و ارتقا گرفته و .... " و هزارتا قضاوت دیگه . در صورتی که شاید اون طرف کلی زحمت کشیده و مزد زحماتشو گرفته اما چون من اطلاعاتم ناقصه قضاوت می کنم .

اما قضاوت  ی بعد دیگه هم داره که شاید کمتر نسبت بهش آگاهی داشته باشیم . اونم قضاوت راجع به خودمونه . جالبه که مطالبی که بالا گفتم همه راجع به قضاوت در مورد خودمون هم صادقه . ما خودمونو قضاوت می کنیم در صورتی که اطلاعاتمون راجع به خودمون هم ناقصه . می خوایم ی کاریو شروع کنیم و هنوز اقدامی نکرده میگیم " من که نمی تونم ، این کار من نیست و ....  " . از کجا می دونی که نمی تونی ؟ 

میخوایم سیگار بکشیم برای اولین بار و میگیم : من که سیگاری نمیشم همین ی باره . از کجا می دونی سیگاری نمیشی ؟


شاید مخرب ترین نوع قضاوت ، قضاوت در مورد خودمون باشه . این نوع قضاوت می تونه مارو به مسلخ ببره . می تونه مارو به باد بده .

بحث من این نیست که قضاوت زود هنگام نکنیم و یا قضاوت غلط نکنیم ،  نه . من میگم اصلا نباید قضاوت کنیم ، تحت هیچ شرایطی. قضاوت کار ما نیست . قضاوت کار خداست ، اصلا صفت خداست . من حتی اگر چیزی رو به چشم ببینم هم حق قضاوت ندارم ، حالا چه برسه به چیزی که ندیدم و فقط از دیگران شنیدم .


پ ن : تو فضای مجازی چون ارتباط از طریق نوشتاره و تو نوشتار حس خیلی کمه ، قضاوتهای ناجور میشه . خیلی مراقب باشیم .

پ ن : موفق باشید

بعدا نوشت : من سعید آقاخانی رو در مقام کارگردان و محسن تنابنده رو در مقام بازیگر و نویسنده واقعا قبول دارم . اما فیلم « لامپ صد » تمام باورهامو با تردید مواجه کرد . راستش من اکثر فیلمهایی که در ژانرهای درام و تراژدی به موضوع اعتیاد پرداختن رو دیدم اما این واقعا افتضاح بود . requiem for a dream و علی سنتوریم فیلم بود ٬ اینم فیلم بود . هرجوری اومدم فیلم لامپ صد رو تحلیل کنم ٬ نشد . انقدر که ضعیف بود.

 

عقل

سلام

صبح روز شنبه بخیر ، امیدوارم که حالتون خوب باشه و هفته خوبی داشته باشید . 

نکته اول اینکه میوه های خوشگل و خوشمزه تابستون دارن دونه دونه از راه میرسن . حسابی ویتامین بازی کنید و لذت ببرید .من شام فقط میوه می خورم . انگور و زردآلو و سیب گلاب اومده ، بزنید تو رگ و حال کنید.

نکته دوم اینکه ، انبه اومده  . انبه هم مثل آناناس جز میوه هاییه که تو مملکت ما کاشته نمیشه و از آسیای جنوب شرقی وارد میشه . انبه میوه فوق العاده ایه ، می تونید بزنید تو شیر و بعنوان میان وعده بخورید . من پارسال میخریدم کیلو 8 تومن اما امسال 15 تومن خرید . فک کنم چون تازه اومده ی کم گرونه . از دست ندید چون 2-3 ماه دیگه تموم میشه فصلش .

پست قبلیو که نوشتم یکی از دوستان که من شدیدا بهش علاقمندم ی کامنت گذاشت ، می خواستم در جواب کامنتش بنویسم که دیدم چقدر به نکته خوبی اشاه کرده و می تونم تبدیلش کنم به ی پست .

این دوستمون آدمارو 2 دسته کرده بود ، عاقل و احساسی و گفته بود که عاقلا بعد از شکست عشقی دیوونه بازی درنمیارن و اما احساسیا بعد از اتمام ی رابطه خل بازی  درمیارن .

البته مطالب این پستو قبلا تو بلاگفا گفتم اما دوباره میگم . 

ببینید همه آدما عقل دارن ، احساسم دارن . بر خلاف شعرها و مطالب ادبی که سالهاست در این تفکر هستن که عقل یا احساس و اینکه حق با کدومه و با احترام به همه این شاعرانگیها ، من میگم همه عاقلا احساسی هم هستن . اصلا اگر احساس نباشه که عقل کار نمی کنه . احساس مثل بنزینه وعقل مثل موتور ماشین  دوگانه سوز . چرا گفتم دوگانه سوز ؟ چون عقل بجز با احساس با ی چیز دیگه هم کار می کنه که در حوصله بحث امروز نیست .

بذا ی مثال بزنم ، همه ما می دونیم که عقل میگه دست به آتیش نزن ، چون میسوزی  . عقل رو چه حسابی این حرفو میزنه ؟ رو حساب اینکه گرمای آتیش از طریق حس دریافت شده . شما وقتی دستتو طرف ی چیز داغ میبری ، احساس بهت میگه این داغه و به سیستم عقل اطلاعات میده که اگه دست بزنی میسوزی و شما دست نمیزنی . 

پس احساس گشت میزنه و برای سیستم عقل اطلاعات و خوراک جمع میکنه . اطلاعاتی که از طریق حس جمع میشه توسط ی جسم سفید رنگ برای عقل ترجمه میشه به نام مغز .

تا اینجا کارکرد حس و عقل و مغزو فهمیدیم .

هه انسانها عقل دارن ، اصلا مگه میشه از روح خدا در ما دمیده شده باشه اما عقل نداشته باشیم ؟ بنظر شما شدنیه ؟ مگه میشه اشرف مخلوقات بدون عقل خلق شه ؟ حیوونم عقل داره اون وقت انسان نداره ؟

فقط اتفاقی که میوفته اینه که گاهی ما دسترسیمون به سیستم عقل کم یا قطع میشه . مواد مخدر ، الکل ، شهوت ، خشم ، افکار منفی و ... به عنوان یک پوشش میان روی عقل رو می پوشونن و ما دیگه دسترسی به عقل نداریم . مثلا طرف شهوت از چشماش داره میزنه بیرون و واقعا توان تصمیمگیری رو ازش گرفته ، بواسطه شهوتی که داره وارد ی رابطه اشتباه میشه و بعد از یک مدت می فهمه چه گهی خورده .

عقل میگه شما دست رو همسرت بلند نکنن ، اما خشم مثل یک پوشش میاد روی عقل و طرف زنشو میزنه ، بعد که خشم فروکش می کنه تازه می فهمه چیکار کرده . وقتی هنوز خشم داره بری بهش بگی میگه خوب کردم زدم اما بعد از خشم بری پیشش میگه عجب غلطی کردم .

کسی که عزت نفس نداره خیلی راحت به تسخیر افکار نفی درمیاد .تو پست قبل بعد از شکست عشقی ، اون کسی که عزت نفس نداره ، توسط افکار منفی احاطه میشه و طرف مجبور به انجام رفتارهای عجیب و غریب میشه .


پ ن : گرفتید ؟

عشق

خب سلام عرض می کنم خدمت دوستان عزیزم . داریم به ماه رمضون نزدیک میشیم . امیدوارم ماه رمضون رو با آگاهی بگذرونید .

داره یکسال میشه که من با پارتنر محترمه دوستم و واسم شده سوال که چطور من این مدتو دووم آوردم و نه زوجه جدید اختیار کردم و نه با این بهم زدم . 

بگذریم

امروز صبح که از خواب بیدار شدم ، دیدم ی چیز تیز از بالش زده بیرون ، گرفتم کشیدمش بیرون و دیدم پر . پَر بالش .  امدم پرتش کنم روزمین دیدم دوباره افتاد رو تخت . هرچی محکمتر پرتاب میکردم کمتر میرفت جلو . آخر سر ولش کردم ، دیدم این بار آخر که ولش کردم بیشتر رفت جلو تا اون موقع که پرتاب می کردم .

جالب بود . این جریان دقیقا در مورد انسان و روابطش صادقه . یعنی اینکه من گاهی اوقات باید برای جلو بردن رابطه ، رها کنم . بذارم این پر با ی نسیم جلو بره . اگه این اتفاق بیفته من به پیشرفت در رابطه میرسم .

بذارید ی ذره راجع به روابط عاشقانه بنویسم . عشق خیلی  چیز خوبیه اما چرا این چیز خوب بعضی وقتا منجر به خودکشی اعتیاد ، افسردگی و یا حتی جنون میشه . چرا بعضیا شکست عشقی میخورن و اسیب می بینن ؟

همه می دونیم که ما انسانیم و کامل نیستیم هیچکدوم . هر کدوم از ما ی سری نقایص شخصیتی داریم . اما داستان از اونجایی غم انگیز میشه که ما مجذوب نیمه گمشدمون میشیم . نیمه گمشده یعنی آدمی که چیزهایی روکه ما نداریم ، داره . 

خب ، رابطه شروع میشه و دو طرف احساس مالکیت نسبت بهم میکنن . پوله تو مال من ، قدرت من مال تو ، اعتماد بنفس تو مال من و....

یعنی دو طرف میشینن نداشته هاشونو از هم میگیرنو شریک میشن .  من خودمو مالک جسم و صفات دوس دخترم یا دوس پسرم میدونم . 

همه چیز خوب پیش میره تا جایی که یکی از طرفین بخواد سهم الشراکه خودشو ببره . اینجا حسی که به طرف مقابل دست میده مثل کسیه که ازش سرقت شده . یعنی وقتی دوست دختر من میخواد منو ترک کنه در واقع من نیمه میشم و خلا های شخصیتیم که با وجود اون طرف پر شده بود دوباره خالی میشه و من احساس می کنم صفات اون طرف از من ربوده شده .

اینجا 2 حالت داره : یا من می پذیرم که دوباره باید نیمه باشم و زندگی کنم و این رابطه رو مثل پَر بالشم رها کنم یا اینکه نپذیرم و با اون طرف و خودم جنگ کنم .

معمولا تو جامعه ما اتفاق دوم میوفته .  شروع می کنه به تهدید ،  فحش ، گوه میزنن تو آبروی خانوادگیه هم و ... عکسای خصوصی منتشر می کنن ، نمی دونم ،پسره سوتین دختره رو میفرسته دم خونه دختره ٬ دختره شورت پسره رو میفرسته دم خونش و ... . دیدم که میگمااا ،  طرف وقتی رابطشون بهم خورده ، لباس زیر دختره رو که تو خونش مونده بوده فرستاده واسه بابای دختره !!!!!!!!!

حالا هر چقدر نقصهای شخصیتی طرف بیشتر بوده باشه ، اسیب بیشتری می بینه و قطعا بیشتر سر و صدا می کنه وانتقام میگیره .حقم داره ، ازش سرقت شده . چون طرفو مال خودش می دونسته و الان مالشو ازش گرفتن  .

تواینجور مواقع هر طرفی که عزت نفس بالاتری داشته آسیب کمتری می بینه .


کاش میشد این اصطلاح نیمه گمشده رو از ذهن مردم پاک کرد  .کی گفته که باید با نیمه گمشده رابطه داشت ؟

نیمه گمشده مارو کامل نمیکنه ٬ رابطه رو کامل میکنه . اما من باید دنبال کسی باشم که خودمو کامل کنه . من وقتی عزت نفس داشته باشم ٬ وقتی به شخصیت خودم باور داشته باشم ٬ میدونم که نیمه گمشده نمیتونه منو کامل کنه.

ببینید ، من اگر بچه دار بشم ، به بچم یاد میدم که هر چیزی ( جز نفس انسان یا سوپرایگو ) مرگ داره .رابطه مرگ داره. بخدا اگر ما تو زندگی یاد بگیریم که همه چیز مرگ داره هیچ مشکلی برامون پیش نمیاد . من اگر بچه دار بشم ،  مهمتر از نمره درس ریاضیش برام داشتن عزت نفسش مهمه . عزت نفس انقدر اهمیت داره که گاهی ممکنه نداشتنش گرون تموم شه .

من ی شکست عشقیه  این مدلی خوردم که شد زبان زد کل اطرافیانم . یعنی هنوز که هنوزه بعد گذشت 6-7 سال همه یادشون که چه اتفاقات وحشتاکی برای من و اون رابطه و اون طرف افتاد . فقط بخاطر اینکه اولا اون نیمه گمشده من بود ، ثانیا من نمی دونستم که هر چیزی مرگ داره .


پ ن : فک کنم تا همین جا کافیه ، شب جمعه خوبی داشته باشید .

پ ن : این موزیکو گوش بدید بازم بگید میلاد بد آدمیه   بید بی مجنون

فاجعه ای به نام کانابیس

سلام بر عزیزان دل . انشالا که خوب باشید منم خوبم شکر خدا

بلاگفا ی نامه بلند بالا نوشته و توضیح داده که چرا این مشکل پیش اومده . من که تخصصی ندارم اما اونایی که متخصص کامپیوتر هستن میگن داره زر میزنه و انتقال سرور این دردسرهارو نداره . تازه منت هم گذاشته ، نوشته درسته که ما خدماتمون مجانیه اما متعهد هستیم . این یعنی اینکه از ما طلبکار نباشید ، کسی نیست بگه آخه عن آقا ! ما تورو بلاگفا کردیم .همین خدمات رایگانت بزرگت کرد. 10 سال پیش بلاگفایی نبود . من که دیگه به بلاگفا برمی گردم .

خیلی موضوعات تو برنامم بود که بنویسم اما با اتفاقی که تو بلاگفا افتاد هم پرید .

بگذریم .


سال 79-80 که من تازه سیگار و عرق خوردنو شروع کردم  ( دبیرستانی بودم) این کارا ی قبح اجتماعی بزرگ بود .بعد مدرسه با یکی از دوستام میرفتیم تا خرخره عرق میخوردیم و من تا شب بخاطر بوی دهنم تو هیچ جمعی حاضر نمیشدم چون قطعا عاقبت بدی داشت و از اینکه مردم بفهمن ترس زیادی داشتم . اون موقع همسن و سالای من اصلا نمیدونستن مشروب چی هست . خلاصه کار ندارم من به سرعت پله های ترقی رو بالا رفتم و حشیش  کراک و بعدشم هروئین . 

اما الان چند سالیه که اوضاع به کلی تغییر کرده ، روابط دختر و پسر آزاد شده ، ماهواره شبکه های اجتماعی همه گیر شدن و قبح مصرف مشروب بین سنین پایین به کلی از بین رفته ونه تنها قایم نمی کنن که تازه جار هم می زنن . عکس شیشه مشروب میذارن و پایینش به سلامتی چی و چی وچی مینویسن .

اما چیزی که چند وقتیه تو سطح شهر به وفور دیده میشه ، تصویر برگ گیاه کانابیس یا شاهدونه روی لباسها و پشت ماشینهاست که شاید چون شما نمیشناسینش تابحال ندیدینن ولی اگر بشناسین که چه شکلیه قطعا زیاد می بینین .

شاهدونه یا کانابیس گیاهیه که ازش ماریجوانا ، گراس و حشیش بوجود میاد . همون شاهدونه ای که ما بچه بودیم با لوله خودکار فوت می کردیم پس کله همکلاسیا .

متاسفانه ی موجی که شک ندارم از خارج داره هدایت میشه وارد کشور شده و داره قبح شکنی می کنه . اما کانابیس دیگه مثل مشروب نیست ، ما تو علم اعتیاد به کانابیس میگیم as gateway. یعنی دروازه ورود به مواد مخدر خطرناکتر . یعنی خیلی از کسایی که مشروب می خورن ممکنه معتاد نشن اما تمام افرادی که تفننی کانابیس مصرف می کنن معتاد میشن .

مصرف ماریجوانا یا گل یا گراس شده پای ثابت مهمونا  و یک رفتار باکلاس .

من خیلی دلواپسم ، من دلواپسم برای کسایی که مصرف کانابیس رو کلاس می دونن . من دلواپسم برای کسایی که دارن از مصرف کانابیس لذت می برن .

بزرگترین مشکل کشور ما در حال حاضر موضوع اعتیاده . اعتیاد مسئله ایه که ممکنه برای تک تک شما ویا خانوادتون اتفاق بیوفته . من کسایی رو دیدم گرفتار شدن که حتی توخواب نمی دیدم . پس فکر نکنید که بچه های شما فرق دارن یا مثلا خودتون متفاوت هستید . نه ، اعتیاد در کمین بچه ای ماست .

اما اگر بخوام ی کلید بهتون بدم بعنوان کسی که سالها درگیر اعتیاد بوده و الان هم فعال حوزه اعتیاده اینه که 2 تا موضوع رو یاد بچه هاتون بدید :

1- مسئولیت پذیری

2- ورزش

من اگر مسئولیت پذیر بودم معتاد نمی شدم . مسئولیت پذیری یعنی مسئولیت مشکلات زندگیمو بپذیرم و بدونم که باید خودم حلش کنم . مسئولیت پذیری یعنی که من کاریو قبول نکم  اگر کردم انجامش بدم . مسئولیت پذیری یعنی اینکه من درونی بشم ، بپذیرم که منشا مشکلات در درون منه و کلید حل مشکلات هم درون خودمه . مسئولیت پذیری یعنی من قبول کنم که چیزیو گردن کسی نندازم .

نمیگم تمام کسایی که مسئولیت پذیری دارن و ورزش می کنن بیمه هستن در مقابل اعتیاد اما این 2 موضوع کمک خیلی خیلی زیای به پیشگیری از اعتیاد میکنه .

اگر به بچه هاتون مسئولیت پذیری یاد بدین انگار که زندگی کردن رو یاد دادین


پ ن : سعی کنید این 2 نکته رو به دیگران هم انتقال بدید .

پ ن :کانابیس رو تو سیگار پر می کنن و اصطلاحا میچاقن . یعنی میشه تو جمع کشید چون فکر میکنی طرف داره سیگار میکشه . بوی حشیش شبیه بوی پماد سالیسیلاته یا ی چیزی تو مایه های بوی ویکس . بوی ماریجوانا و گراس هم شبیه بوی شنبلیله سوختس . علائم مصرف کانابیس ، قرمز شدن چشم ، چرت و پرت گفتن و زیاد خندیدن و پرخوریه بیش از حد . مابهش میگیم کره خوری . چون بعد از مصرف کانابیس فرد ولع غیرعادی برای خوردن غذاهای چرب داره . ضمنا به وجود قطره نازولین در وسایل بچه ها وهمسراتون شک کنید.

ورزش

سلام عرض می کنم خدمت دوستان گلم . انشالا که خوب باشید.

میگم دقت کردید بلاگفای بی ناموس چه شوق وبلاگنویسی رو از هممون گرفت ؟

خب من الان به شرایطی رسیدم که جز شکمم که تقریبا یک سانت چربی داره بقیه بدنم حتی یک میلیمتر چربی اضافه نداره و دارم برنامه ورزشیمو تغییر میدم و قدرتی ترش می کنم برای اینکه عضله سازی ایجاد بشه . البته منظورم از ورزش قدرتی فیتنس یا همون بدنسازی نیست چون بزرگترین اشتباه یک انسان در زندگی ورزشی اینه که به سمت کار با دستگاه بره . اصولا ورزش کردن با آهن هیچ فایده ای نداره جز زیبایی اندام .همین . یعنی بدنسازی فقط بدن شمارو زیبا می کنه و هیچ فایده ای نداره . من دارم پاور یوگا ( یوگا قدرتی ) و TRX کار می کنم . اینا هم هوازی هستن و هم باعث ساخت عضله میشن . 

ورزش هوازی به ورزشی میگن که مدتش زیاد و شدتش کمه . یعنی ضربان قلب میره بالا اما نه اونقدر که به نفس نفس بیوفتیم . ی فرمول بهتون میگم تا بتونید تشخیص بدید که ورزش هوازی چه ورزشیه .  ورزش هوازی به ورزشی میگن که بشه وسطش به راحتی حرف زد ، شما وقتی ایروبیک یا زومبا یا یوگا می کنید راحت می تونید حرف بزنید و بشمارید اما وسط فوتبال یا بدنسازی زیر وزنه امکانش نیست .

در ورزش هوازی بدن اول شروع می کنه به سوزوندن گلوکز یا همون قند و بعد میره سراغ گلیکوژن و در نهایت ذخایر چربی سوزونده میشه . چربی مثل شمع می مونه و قند مثل کبریت . یعنی تا قند نباشه چربیسوزی اتفاق نمیوفته . اما ورزش بی هوازی اینجوری نیست . تو ورزش بی هوازی فقط قند عضله و قند خون سوخته میشه و در نهایت گلیکوژن مصرف میشه . یعنی ورزشهای بی هوازی بدرد سوزوندن چربی نمی خورن .

من موارد بالارو گفتم تا جرقه ای بشه برای مطالعه بیشتر و ورزش کردن . شاید همه شما به اندازه کافی از مزیتهای ورزش شنیده باشد اما واقعا ورزش زندگی منو نجات داد . من خواهش می کنم ورزش کنید .



پ ن : من جدیدا دارم به شدت مدیتیشن می کنم . اگر موافق هستین بگین که گاهی پست راجع به مدیتیشن بذارم.

پ ن : بلاگفا بی ناموس !