عشق

خب سلام عرض می کنم خدمت دوستان عزیزم . داریم به ماه رمضون نزدیک میشیم . امیدوارم ماه رمضون رو با آگاهی بگذرونید .

داره یکسال میشه که من با پارتنر محترمه دوستم و واسم شده سوال که چطور من این مدتو دووم آوردم و نه زوجه جدید اختیار کردم و نه با این بهم زدم . 

بگذریم

امروز صبح که از خواب بیدار شدم ، دیدم ی چیز تیز از بالش زده بیرون ، گرفتم کشیدمش بیرون و دیدم پر . پَر بالش .  امدم پرتش کنم روزمین دیدم دوباره افتاد رو تخت . هرچی محکمتر پرتاب میکردم کمتر میرفت جلو . آخر سر ولش کردم ، دیدم این بار آخر که ولش کردم بیشتر رفت جلو تا اون موقع که پرتاب می کردم .

جالب بود . این جریان دقیقا در مورد انسان و روابطش صادقه . یعنی اینکه من گاهی اوقات باید برای جلو بردن رابطه ، رها کنم . بذارم این پر با ی نسیم جلو بره . اگه این اتفاق بیفته من به پیشرفت در رابطه میرسم .

بذارید ی ذره راجع به روابط عاشقانه بنویسم . عشق خیلی  چیز خوبیه اما چرا این چیز خوب بعضی وقتا منجر به خودکشی اعتیاد ، افسردگی و یا حتی جنون میشه . چرا بعضیا شکست عشقی میخورن و اسیب می بینن ؟

همه می دونیم که ما انسانیم و کامل نیستیم هیچکدوم . هر کدوم از ما ی سری نقایص شخصیتی داریم . اما داستان از اونجایی غم انگیز میشه که ما مجذوب نیمه گمشدمون میشیم . نیمه گمشده یعنی آدمی که چیزهایی روکه ما نداریم ، داره . 

خب ، رابطه شروع میشه و دو طرف احساس مالکیت نسبت بهم میکنن . پوله تو مال من ، قدرت من مال تو ، اعتماد بنفس تو مال من و....

یعنی دو طرف میشینن نداشته هاشونو از هم میگیرنو شریک میشن .  من خودمو مالک جسم و صفات دوس دخترم یا دوس پسرم میدونم . 

همه چیز خوب پیش میره تا جایی که یکی از طرفین بخواد سهم الشراکه خودشو ببره . اینجا حسی که به طرف مقابل دست میده مثل کسیه که ازش سرقت شده . یعنی وقتی دوست دختر من میخواد منو ترک کنه در واقع من نیمه میشم و خلا های شخصیتیم که با وجود اون طرف پر شده بود دوباره خالی میشه و من احساس می کنم صفات اون طرف از من ربوده شده .

اینجا 2 حالت داره : یا من می پذیرم که دوباره باید نیمه باشم و زندگی کنم و این رابطه رو مثل پَر بالشم رها کنم یا اینکه نپذیرم و با اون طرف و خودم جنگ کنم .

معمولا تو جامعه ما اتفاق دوم میوفته .  شروع می کنه به تهدید ،  فحش ، گوه میزنن تو آبروی خانوادگیه هم و ... عکسای خصوصی منتشر می کنن ، نمی دونم ،پسره سوتین دختره رو میفرسته دم خونه دختره ٬ دختره شورت پسره رو میفرسته دم خونش و ... . دیدم که میگمااا ،  طرف وقتی رابطشون بهم خورده ، لباس زیر دختره رو که تو خونش مونده بوده فرستاده واسه بابای دختره !!!!!!!!!

حالا هر چقدر نقصهای شخصیتی طرف بیشتر بوده باشه ، اسیب بیشتری می بینه و قطعا بیشتر سر و صدا می کنه وانتقام میگیره .حقم داره ، ازش سرقت شده . چون طرفو مال خودش می دونسته و الان مالشو ازش گرفتن  .

تواینجور مواقع هر طرفی که عزت نفس بالاتری داشته آسیب کمتری می بینه .


کاش میشد این اصطلاح نیمه گمشده رو از ذهن مردم پاک کرد  .کی گفته که باید با نیمه گمشده رابطه داشت ؟

نیمه گمشده مارو کامل نمیکنه ٬ رابطه رو کامل میکنه . اما من باید دنبال کسی باشم که خودمو کامل کنه . من وقتی عزت نفس داشته باشم ٬ وقتی به شخصیت خودم باور داشته باشم ٬ میدونم که نیمه گمشده نمیتونه منو کامل کنه.

ببینید ، من اگر بچه دار بشم ، به بچم یاد میدم که هر چیزی ( جز نفس انسان یا سوپرایگو ) مرگ داره .رابطه مرگ داره. بخدا اگر ما تو زندگی یاد بگیریم که همه چیز مرگ داره هیچ مشکلی برامون پیش نمیاد . من اگر بچه دار بشم ،  مهمتر از نمره درس ریاضیش برام داشتن عزت نفسش مهمه . عزت نفس انقدر اهمیت داره که گاهی ممکنه نداشتنش گرون تموم شه .

من ی شکست عشقیه  این مدلی خوردم که شد زبان زد کل اطرافیانم . یعنی هنوز که هنوزه بعد گذشت 6-7 سال همه یادشون که چه اتفاقات وحشتاکی برای من و اون رابطه و اون طرف افتاد . فقط بخاطر اینکه اولا اون نیمه گمشده من بود ، ثانیا من نمی دونستم که هر چیزی مرگ داره .


پ ن : فک کنم تا همین جا کافیه ، شب جمعه خوبی داشته باشید .

پ ن : این موزیکو گوش بدید بازم بگید میلاد بد آدمیه   بید بی مجنون

نظرات 11 + ارسال نظر
دخترک شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 01:10 http://brightfutureee.blogsky.com/

سلام میلاد عزیز
من از اونجا که خیلی تحت تاثیر وبلاگت قرار گرفتم و‌نوشته هات از روزی که اینجا رو‌یافتم مثل خوره تو مغزمه اصلا نمیتونستم بیخیالش بشم و وسط درسام (ایام مبارک امتحانات) میرفتم وبلاگ بلاگفات چنتا پست میخوندم دوباره میومدم روش فکر میکردم بازم تکرار سیکل

چقدر عالی . امیدوارم مفید باشه واست

محیا جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 20:56

سلام .... خیلی کم نوشتین .... لطفا این مبحث رو ادامه بدین ....

چشم

ویدا جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 08:59 http://vida2251.blogsky.com

سلام
وقتی داشتم تعریفت از عشق و نیمه گمشده رو می خوندم ، تعجب کردم ، خدا رو شکر آخرش روبه راه شد
وقتی ما بخاطر نواقص خودمون با کسی ارتباط داریم ، اسمش عشق نیست . اسمش تشنگی یا گدایه
در عشق اصلا هدف دریافت کردن نیست که هر چه هست بخشش است و زیبایی
و دو موجود که از لحاظ روحی کامل هستند می تونن درکش کنن .... شما اگه در وجود خودت جیزی نداشته باشی وقتی خالی باشی ، چطور می تونی عاشق بشی !

بله با نظر شما موافقم . اصلا این سیستم اسمش عشق نیست

پریا جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 00:56 http://athletic-programmer.blogsky.com/

والا نوشته بودی عشق و نه شکست عشقی

من یه مثال نقضم، چون در شرایط بحرانی مغزم به طور اتوماتیک واری عالی کار می کنه و بهم می گه باید چی کار کنم.

منظور من انسان های عاقل هست، انسان های عاقل زمانی که کات می کنن ازین دیوونه بازی ها در نمی ارن.
و انسان احساسی بی نهایت دیوونه بازی در می اره.

زندگی انسان مثل یه تابع سینوسی هست، هر چقدر عاقل تر باشه، بردت کمتر میشه، نوسان داری ولی نه خیلی بالا میری و نه خیلی پایین.
تغییرات زندگی روانیت نمی کنه، چون برد کمی تغییرات برای ایجاد می کنه.

ولی زندگی سینوسی برای افراد احساسی برد زیادی داره و این اصلا خوب نیست، چون خیلی می ری بالا و خیلی می ری پایین و این باعث فرستادن سوتین به پدر دختر میشه.

ادم هایی که شکست عشقیی می خورن، حتما عقل دارن ولی اگه ازش استفاده نکنن، به چه دردی می خوره؟

سمانه پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 22:44

ایراد کار اینه که این مدل آدمهایی که ازشون نوشتی ،همیشه عشق رو مثل یک ظرف دیدن ، که این ظرف باید با طرفین رابطه پربشه .هرچقدر که یکی از طرفین رابطه ، این ظرف رو بیشتر پر کنه ، انتظار و توقعش از طرف مقابل بیشتر میشه که این یعنی خطر .
متاسفانه بیشتر رابطه هایی که به پایان می رسه یا درگیر مهر طلبی یکی از طرفین میشه ، یا وقاحت و بیشعوری طرف دیگه!
شاید کسانی که این کامنت رو میخونن به من ایراد بگیرن که چرا این اندازه صریح نوشتم ،اما چیزیه که دیدم و دارم میگم.
خیلی این نقل قول رو دوست دارم ،میگن از افلاطونه ،نمیدونم درسته یانه ،نقل به مضمون :
" دوست داشتن کار دل
مثل چشم که کارش دیدنه
اما با عقل باید عاشق شد
وقتی با عقلت عاشق شدی ،بدون که عشقت واقعیه..."
وقتی آگاهانه و با قبول و پذیرش خود واقعیمون وارد رابطه بشیم ، قطعا از دست دادن اون رابطه خیلی اذیتمون نمیکنه .
میگم خیلی اذیتمون نمیکنه ، اما به هر حال اذیت میشیم ، چون به هر حال تو رابطه هزینه کردیم،احساسمون ،وقتمون و ...
پی نوشت :خوشحالم که حالتون با هم خوبه ، که اگه غیر از این بود ، این همه وقت باهم نبودین...
و امیدوارم حالتون با هم خوب بمونه ، اگر هم چیزی جز این شد ، حال همدیگه رو بد نکنین و باعث نشین طرف مقابل حس بی اعتمادی نسبت به بقییه رابطه های شکل نگرفته پیدا کنه .
اینم از طرف من برای پارتنر محترمه
خدا صبرش بده ،چجوری تحملت میکنه بنده خدا

تو رابطه هایی که به پایان میرسه و بقول شما درگیر مهرطلبی یا بیشعوری میشه ٬ معمولا اونکسی که عزت نفس کمتری داره و بیشتر خودشو به در و دیوار میزنه از نظر دیگران داره گوه اضافی میخوره . چون سخت میشه درکش کرد

زهرا پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 22:34

آره همون قسمت. آخه یه چند تا ماجرای مشابه یادم افتاد.

شاد پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 19:05 http://nimeye2vom.blogsky.com

چ خوب ک رابطه ات موندگار و طولانی شده .همیشه از شنیدن خبرای خوب بخصوص خبرهای عشقی !!! خوشحال میشم .
در مورد مالکیت تو رابطه ، درست میگی ، نباید احساس مالکست کرد .
ولی در مورد اینکه بپذیریم ک هر چیزی ی پایان یا بقول خودت مرگ داره ، در مورد رابطه ب این راحتی نیست .بالاخره آدم دلبسته میشه و فطرت و طبیعت ادمیزاد جوریه ک کسی رو ک دوست داره نمیتونه رها کنه .اصلا ازدواج رو برای همین درست کردن دیگه ! ک ادم ها با هم بمونن .
در مورد رها کردن هم ، درسته ولی همیشه هم نتیجه ش لذتبخش نیست . بعضی وقتا طوفان میاد و همه چی رو با خودش میبره
(این از اون کامنت مفصلا بودا ! )

بهرحال باید پذیرفت ٬ حتی اگر سخت باشه . همه چیز مرگ داره مگر نفس انسان

زهرا پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 17:51

آفرین میلاد، خودشه. فقط عزت نفس.
الان داشتم در مورد ظرفیت عشق میگفتم توو یکی از نظرها، که اومدم اینجا و دیدم تو خیلی خوب و ریشه ای توضیحش دادی.
ظرفیت عشقی که من منظورم بود، همین عزت نفس و داشته های خودمون به تنهایی بود.
والا برا ما هم شروع رابطه از ارتباط اون دنیاییمون بحث میشد اما گفتم بشینیم منطقی صحبت کنیم درمورد قضایای پیش اومده و ... که نزدیک بود بکشه به گیس کشی. چقدر خندیدم به اون مثالی که زدی. البته یجورایی خنده تلخ
اصلا من تا وقتی عزت نفس نداشته باشم و داشته ها و نداشته هامو (حتی اگه نتونم برطرف کنم نداشته هامو) لااقل بهشون "آگاهی" داشته باشم، کلی قدم جلو ام. توو شرایط عدم آگاهی، عشق فقط پر کردن نداشته ها و وابستگی محضه.
آگاهی و عزت نفس.همین
لذت بردم از پست.
روزت بخیر

کدوم مثال ؟
سوتین ؟

پریا پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 16:45 http://athletic-programmer.blogsky.com/

یعنی انقدر تنوع طلب و یا ناسازگاری که برات عجیبه ۱ سال دوست موند با پارتنر محترمه؟

به نظر من ما نباید یه رابطه رو رها کنیم، رها کردن رابطه اصلا درست نیست.
باید برای رابطه وقت گذشت و چند وقت یه بار روی رابطه فکر کرد و اصلاحاتی رو روی رابطه ایجاد کرد، نه اینکه ولش کنی به امان خدا

اقا رابطه ی ما که شروع شد، به خاطر حس خوبی بود که کنارش داشتم؟
یعنی خلا من حس خوب نداشتنه؟

اینها چیزایی که نوشتی به این دلیله که این افراد احساساتشون بیشتر از منطقشون روشون غالبه

یه ادم عاقل که این کارهارو نمی کنه، اینها تحت تاثیر احساسات هست.

بهتره به ادما یاد داد که کمی هم از مغزشون استفاده کنن
فکر نمی کنم به عزت نفس ربطی به اون صورت داشته باشه.

ببین من خیلی واضح گفتما !!
این پست راجع به شکست عشقی و روابط ناموفق بود .
اتفاقا دقیقا مربوط میشه به عزت نفس .
وقتی انسان در یک بحران قرار میگیره در واقع دسترسیش به سیستم عقل کم میشه . قبلا اینارو توضیح دادم . شما نخوندی .
عقل با مغز خیلی فرق داره . ی آدم بقول شما هم ممکنه گاهی رفتارهای نامعقول انجام بده
از تو بعیده این حرف ٬ اینهمه آدمایی که شکستهای عشقی میخورن هیچکدوم عقل ندارن ؟

دخترک پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 16:19 http://brightfutureee.blogsky.com/

اینکه همه چی مرگ داره حتی قشنگ ترین رابطه ها

آره
پذیرفتنش سخته

دخترک پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 14:12 http://brightfutureee.blogsky.com

وای چقد عالی بود این متن. چقد پختگی پشتش بود. واقعا همینه،کاملا موافقم باهاتون،ولی این خیلی سخته که اینو بپذیریم.مخصوصا تو رابطه ی طولانی مدت.

پذیرفتن چی سخته ؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.