کتاب

سلام 

من طبق روال قبلی مطالبو در این وبلاگ ادامه میدم تا ببینیم عروس تعریفی (بلاگفا ) چه گلی می خواد به سرش بگیره ، بقول پگاه ، ریدی بلاگفا !!

دیروز نه ، پریروز بزرگترین اتفاق فرهنگی کشور تموم شد . نمایشگاه کتاب با همه سر و صداها و حاشیه ها و ... کارشو تموم کرد . خب منم طبق روال معمول هر سال رفتم ی سری زدم اما کتاب نخریدم ، حتی ی دونه . اسمشم روشه ، نمایشگاه کتاب نه فروشگاه کتاب . اولا که تمام کتابهای نمایشگاه تو کتابفروشی های سطح شهر پیدا میشه ، دوما هر کدوم از ما کلی کتاب نخونده داریم که اولویت با اوناس ، ثالثا مگه قراره برای خوندن هر کتابی اونو خرید ؟  آدم زرنگ کتابو امانت میگیره ، میخونه ، نکات مهمشو یادداشت می کنه و بعد پس میده .

چه خانومایی که با عابر بانک شوهر بدبخت یا پدر نگون بختشون راه افتاده بودن تو نمایشگاه و بغل بغل کتاب می خریدن . من فقط می خواستم ی کتاب بخرم که نخریدم ، اونم نه بخاطر کتابش ، بخاطر اینکه فروشندش ی خانوم خیلی خوشگل و خوش هیکل گوگولی مگولی بود اما کتاب گرون بود بیخیال شدم .

از این حرفا که بگذریم ، کتاب خوندن قاعده داره ، روش داره ، هر خوندنی کتاب خوندن نیست . شما وقتی ی کتابو می خونی باید باید باید ( سه بار گفتم بخاطر اهمیتش ) مصداق واقعی برای مطالب کتاب پیدا کنی . کتاب در مورد هر مبحثی که هست باید تو زندگی خودتون یا زندگی دیگران یا حتی در طبیعت براش مصداق پیدا کنید . این کارو میشه در مورد 100 درصد کتابها انجام داد ( حتی رمان و کتابهای تاریخی ) . این موضوع انقدر مهمه که اگر انجام نشه اون کتاب خوندن هیچ ارزشی نداره .

اما موضوع مهم دیگه اینکه ، شما هر کتابی می خونی باید نکات مهمش رو خلاصه نویسی کنی . کتابی رو که خلاصه نویسی نکنی اصلا بدرد نمیخوره ، انگار نخوندی . روزنامه که نیست ، کتابه .

اما اگه کارایی که بالا گفتم رو انجام ندیم ، شاید 20 درصد مطالب اون کتاب ( تازه اگه یادمون بمونه ) میشه جز اطلاعات عمومی . اطلاعات عمومی به هیچ دردی نمی خوره . آهاا ، چرا راستی ، به ی درد می خوره ، جدول حل کردن . شما دنیای اطلاعات عمومی باش ، سال تولد همه فیلسوفارو بدون ، تمام نظریه های روانشناسی رو حفظ باش ، تاریخ ادبیاتو مثل بلبل توضیح بده ... به چه درد می خوره ؟؟

اما شما وقتی در مورد مباحث کتاب مصداق پیدا کردی ، می تونی این قدرتو پیدا کنی که اون مبحث رو در زندگی خودت یا دیگران کاربردی کنی . این بدرد می خوره .

تو علم فلسفه ، دونستن ، مراحل مختلف داره . ی زمانی هست شما فقط ی چیزی رو می دونی ( اطلاعات عمومی ) ، بهش میگن علم الیقین . یعنی شما به اون موضوع فقط علم داری .این همون چیزیه که گفتم .  همه آدما می دونن دروغ بده ، دزدی بده . همه آدما می دونن سیگار کشیدن بده ، ضرر داره .یعنی همه آدما در مورد این موضوعات در مرحله علم الیقین هستن .

اما مرحله بعد مرحله عین الیقین . یعنی شما علاوه بر اینکه نسبت به اون موضوع علم داری و می دونی ، به شهود هم رسیدی . یعنی شما اون موضوع رو در پیرامون خودت مشاهده کردی . البته خود شهود مراتب مختلف داره که اتفاقا خیلی جالبه اما از حوصله بحث خارجه . همه ما می دونیم که دروغ بده ، اما فقط ی تعدادیمون دیدیم فردی رو که زندگیش بخاطر دروغ از هم پاشیده . همه ما می دونیم سیگار بده و ضرر داره ، اما فقط بعضیامون پدر سیگاری ، مادر سیگاری ، همسر سیگاری و یا دوست سیگاری داشتیم و دیدیم که چه سرفه هایی می کنه و 4 تا پله رو نمی تونه بالا بره . پدر مادر من در مورد سیگار در این مرحله هستن ، خودشون نکشیدن اما 2 تا پسر سیگاری داشتن و به شهود رسیدن . ی متخصص قلب و عروق در مورد بیماری قلبی در این مرحله قرار داره . یعنی در دیگران دیده .

اما مرحله آخر که خیلیم مهمه ، مرحله حق الیقین . این مرحله زمانی اتفاق میوفته که من یک موضوع رو هم بدونم ( علم الیقین ) هم دیده باشم ( عین الیقین ) و هم در درون خودم تجربه کرده باشم . اینجا دیگه من به حقیقت یک موضوع یقین پیدا می کنم و به حق الیقین میرسم .من در مورد مصرف سیگار در این مرحله هستم . هیچ کس به اندازه یک آدم سیگاری نمی دونه که سیگار کشیدن چقدر بده . هیچکس اندازه یک آدمی که ناراحتی قلبی داره نمی دونه که این بیماری چقدر بد و رنج آوره . متخصص قلب و عروقی که خودش ناراحتی قلبی رو تجربه کرده باشه ، در مرحله حق الیقین قرار داره .

خب ، حالا اگر ما ی کتابو فقط بخونیم ، مطالب اون کتاب میشه علم الیقین . اگر بخونیم و در زندگی دیگران یا در طبیعت مصداق براش پیدا کنیم ، میشه عین الیقین و اگر در زندگی و یا درون خودمون مصداق مناسب پیدا کنیم یعنی به حق الیقین رسیدیم .


پ ن : تا هیم جا کافیه

پ ن : آهنگ یک شهر دور ، اثر گروه دنگ شو رو حتما از اینجا دانلود کنید


نظرات 11 + ارسال نظر
دخترک پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 16:24 http://brightfutureee.blogsky.com/

پس شمام از اونایی هستین که از بلاگفا کوچبدن؟ منم بی خانمان شدم ،بلاگفا این دفه حسابی ترمون کرد.
خیلی خوشحالم بعد مدت ها یه وبلاگ خوب پیدا کردم
همه وبلاگا جانک شدن

بله منم از بلاگفا اومدم
ممنون از نظرت راجع به وبلاگم

شاد چهارشنبه 6 خرداد 1394 ساعت 12:42 http://nimeye2vom.blogsky.com

از امتحان برگشتم و خب نمیتونم از اون نظرات طولانی و خوب بذارم
متنو کامل خوندم و کاملا باهات موافقم .

ما شمارو با نظرات کوتاه هم دوست داریم

محیا سه‌شنبه 5 خرداد 1394 ساعت 13:10

سلام میلاد روز بخیر ..... بسیار عالی و قابل تامل ..... مثل همه پستها عالی بود ....

امین پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 22:14

بلاآآآآآگ اسکای

الهام پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 14:48 http://silence.blogfa.com

چقدر خوب گفتی
من یبار رفتم نمایشگاه کتاب دانشگاه 5 تا کتاب خریدم
2 تاشو فقط خوندم
واقعا باهات موافقم که میگی کتاب نخرین و امانت بگیرید....ی استادی داشتیم میگفت خر اونیه که کتاب قرض میده
خرتر اونیه که دوباره کتابو پس میده
شوخی کردیم غم از دست دادن بلوگفا فراموش بشه
کتاب و که امانت میگیری میخونیش و مطالب جالبشو یادداشت میکنی و این باعث میشه قدرشو بدونی نه اینکه بخری بگی وقت زیاده واسه خوندنش و نخونی هیچوقت
راستی اهنگش خوبه همزمان با تایپ نظر دارم میگوشم..بهت نمیاد ازین اهنگا گوش بدیاااا

ویدا پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1394 ساعت 12:30

سلام
از اینکه می تونم دوباره نوشته هاتون رو بخونم خوشحالم ، از سمانه نازنین هم ممنونم که آدرس جدیدتون رو بهم داد .معلومه جز باهوشا نبودم
من این یه هفته هم صبر می کنم ، همچنان به بلاگفا وفادارم
تو فضای پرشین چند ماه قبل یه وب برای خودم درست کردم ، ولی اصلا فضاش رو دوس ندارم ، برام غریبه ... تصور می کنم این ماجرای تغییر سرورها یه داستان ساختگی هست
ولی شکلک های اینجا بامزه هست
یه عالمه آرزوی خوب برای شما و خونه تازه تون دارم

سلام
خیلی خوشحال شدم کامنتتو دیدم
من که دل چرکین شدم نسبت به بلاگفا

سمانه چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 22:55 http://trainingskills.blog.ir/

سلام
خونه نو مبارک
من که اصلا حال و حوصله م به نوشتن نمیره
اما فعلا تو یه خونه قدیمی مستقر شدم
آدرسش هست ،وقت و حوصله داشتین به منم سر بزنین شاید ایجاد انگیزه شدین برای ادامه دادن

مستقر شدی ؟
ما همیشه حوصله داریم

امین چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 19:38

سلام
به به می بینم ک اسباب کشی کردی ب بلوگ اسکای ی خبر می دادی میومدیم کمک
پست جالب انگیزی بود چیزی در این مورد نمی دونستم خوبه آدم می تونه اینطوری اطلاعاتش رو دسته بندی کنه
می گم می شه در مورد آدم باسواد،خردمند،دانایی و خلاصه از این جور چیزا بنویسی... واقعا فرقشون چیه ؟
ب کی می گن باسواد ؟ ب کی می گن دانا ؟....

بلوگ اسکای ؟
اتفاقا راجع به این چیزی که گفتی خیلی حرف دارم

شاد دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 21:28 http://nimeye2vom.blogsky.com

من ک از نمایشگاه کتاب خاطره خوبی ندارم دو بار رفتم عین دوبار از گرما و شلوغی حالم بد شد و با حال زار !!!! برگشتم
راستی تو پست جدیدم آدرس جدیدتو ! گذاشتم .

پگاه دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 15:10 http://programmeridea.blogfa.com



البته اون جمله بنده گاملا از بک گراند حرفه ای من نشات میگیره میلاد جان ., و یک نظر کاملا حرفه ای هست ..از اونجا که شش سال در صنعت کد اینا بودیم از دیتا بیسای کوچیک تا بزرگ با این انتقال اططلاعات به سرور . انتقال سرور اینا دیگه آشنا هستیم برای همین فرمودیم بلاگفا ریدی با این انتقال سرورت...

حالا گیرم این انتقال سرور رو ردش کنه معلوم نیست دیتا رو تا کی میخواد برگردونه بعدشم جالب توشته شرکت خارجی این کارو قراره بکنه ...والا فکر نکنم شرکت خارجی همچین کندی بزنه مگر اینکه خارجش یه چیزی در حد چین و ونزویلا و اینا باشه...در کل که منم یه بلاگ اسکای رزرو کردم ولی حسفمه از نوشته هام البته همچین هرروز آپ نمیگردم در مورد کتاب و کتابخونی دست شما درد نکنه مفید بود امیدوارم یاد بگیرم حق الیقینی کتاب بخونم ...آهنگ هم دانلود کردیم ولی کارای قیلشون قشنگ تر بود به نطرم کاراوشن داره تکراری میشه اروم اروم هرچند یه جا هم خوندم کاراشون کپی از کارها یخارجکیه دنگ شو رو میکما

isa masih دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 ساعت 09:43 http://chaturbate.com/affiliates/in/OT2s/5xW1t/

دوست داشتی بیا توی این سایت بالا عضو شو.ایده ی کاملا نو جدیدیه.البته اگه خیلی با خودت حال میکنی این سایت خیلی بهت حال میده...امتحانش ضرر نداره اول آدرس سایت رو گوگل کن که بدونی چجور سایتی هست ندونسته اصلا نرو توش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.