تایپ

سلام علیکم . امیدوارم خوب باشید . من عالیم 

دو روزه تهران هواش بهتر شده ، چون همش داره باد میاد . کلا هوای تهران تو نیمه اول سال شرایط سالمتری داره ، ترافیک در نیمه اول سال هم کمتره . خدارو شکر بخاطر وزش باد .

تو پست قبل که راجع به عزت نفس بود ی چیزی گفتم که ارزش داره بیشتر بهش بپردازیم .

گفتم :اصلا مهم نیست که شما چه ویژگیهایی دارید ، مهم اینه که چه فعلی انجام میدید . اون جایی که شما انتخاب می کنید دست به عمل بزنید و در جهت یک تایپ یا ویژگی حرکت کنید و بهش انرژی بدید اونجا کیفیت انرژیتون مشخص میشه و اونجا معلوم میشه شما چه شخصیتی دارید.

مخاطبای قدیمی تر وبلاگم مطالب منو راجع به انرژی خوندن ، 2-3 نفر جدیدا جز مخاطبام شدن . برای اونا و یادآوری برای بقیه میگم . انرژی منفی وجود نداره ، انرژی یک ماهیت مثبت داره . درست مثل پول . انرژی هیچ فرقی با پول نداره .انرژی مثل پول منفی و مثبت نداره ، حلال و حروم داره ، مشروع و نامشروع داره .

گفتیم که ما ی سطح انرژی داریم ، که به برآیند کیفیت و کمیت انرژی میگن سطح انرژی . گفتیم بعضی چیزا مثل پول کمیت انرژی رو زیاد می کنن و مثلا کتاب خوندن کیفیت انرژی رو افزایش میدن . دروغ گفتن ، غیبت کردن به ما انرژی میدن اما انرژی از نوع بد و نامشروعش . اینا مثل آب کثیف هستن که اگر وارد ی حوض بشن کل آب حوض رو کثیف می کنن .پس دروغ و غیبت کیفیت انرژی مارو پایین میارن .

اما برگردیم سراغ مطلب بالا . بذارید ی مثال بزنم . فرض کنید شما قصد دارید با ماشین برید و از روی یک آدم رد شید . تا وقتی این کارو نکردید ، شما قاتل محسوب میشید ؟ کسی می تونه شمارو به جرم زیر کردن آدم بازداشت کنه ؟ آیا خداوند گناهی رو برای شما می نویسه ؟ شما قصد داشتید این کارو بکنید اما نکردید .

در مورد بقیه مسائل هم همینطوره ، مهم نیست که من چقدر اهل غیبت کردنم ، چقدر دروغگو هستم ، مهم نیست که من چقدر علاقه دارم که سیگار کشیدن رو تجربه کنم ، مهم نیست که من چقدر حال می کنم به همسرم خیانت کنم، اصلا مهم نیست ، مهم اینجاست که من چقدر به سمت اون خواسته حرکت می کنم و بهش انرژی میدم . 

اونجایی که من انتخاب می کنم دست به عمل بزنم ، اونجایی که من انتخاب می کنم فعلی رو انجام بدم ، اونجا مشخص میشه که تایپ شخصیتی من چیه .

ما انسانها جهان اصغر هستیم ( امسال می خوام بیشتر مباحث فلسفی بنویسم و حتما در آینده راجع به جهان اصغر می نویسم ) ، جهان اصغر یعنی جهان در مقیاس کوچک  ، تمام نیروهای منفی و مثبتی که در هستی وجود داره ، در ما انسانها گنجونده شده . نیروهایی که در هستی وجود داره خیلیه درسته ؟ آتشفشان ، زلزله ، سیل ، نیروی یک جوانه برای گیاه شدن ، نیروی خورشید ، جزر ، مد و ... همه این نیروها درون ما انسانها وجود داره ، اما ...

اما بصورت بالقوه . حالا اگر من در جهت هر کدوم از این نیروها حرکت کنم و بهش انرژی بدم ، اون نیرو درون من فعالتر میشه . تمام استعدادهای دنیا در من وجود داره ، نویسندگی ، نقاشی ، نوازندگی و ... ولی همه اینها اصلا مهم نیست ، مهم اینه که من به کدوم سمت حرکت می کنم .

قبلا فک کنم گفتم ، من زیر یک دقیقه در پرایدو باز می کردم و ضبطشو می زدم ، یعنی جز دزدای خوب جامعه بودم ، می دونید چرا تایپ دزدی در من فعال بود ؟ چون به سمتش حرکت کرده بودم . پس یادتون باشه ، شما همتون دزد ، کلاهبردار ، خائن ، نقاش ، دانشمند ، استاد و ... بالقوه هستید . اما بالقوه بودن اصلا مهم نیست . چون دیده نمیشه . 

یکی از استادام ی جمله معروف داره ، میگه : ما در جهت هر آرکتایپی حرکت کنیم ، اون آرکتایپ فعال میشه . شما فعلا آرکتایپ یا تایپ رو ویژگی بخونید .البته فعلا ، وگرنه مفهوم آرکتایپ متفاوته .

خب پس برمیگردیم سر پاراگراف اول ، مهم نیست که من چه تایپ و ویژگی دارم ، مهم اینه که کدوم یک از تایپها و ویژگیهامو فعال کردم . نوع ویژگیهای من تعیین کننده کیفیت انرژی من هستن .

 

پ ن : تا همین جا بسه فک کنم 

عزت نفس

سلام ، ایشالا که خوب و خوش باشید ، منم به لطف خودم و خدا خوبم .

تو پست قبل ی خانومی واسم ی کامنت خصوصی گذاشته که :سلام، بعد از این توافق تاریخی‌ بر روی چهار چوب، نوبت به چه چیزی می‌رسد؟ اگر ما برای ایجاد صلح در منطقه با شرکای بین‌ مللی همکاری کنیم، سود بسیاری خواهیم بود و به نفع خودمان خواهد بود. این که ما در امور مربوط به سوریه، عراق و یمن به تنهایی پیش برویم بسیار مایوس کننده خواهد بود ...

راستش من نفهمیدم گوز چه ربطی داره به شقیقه و ارتباط کامنت ایشون با پست من چیه . اگه شما فهمیدید به منم بگید . من در مورد مسائل هسته ایه کشور فقط اینو می دونم که گویا ایران داره با امریکا ی مذاکراتی می کنه ، اینکه چی میگن و چی میشه و این توافق چه منافعی واسه کشور داره نه به من مربوطه و نه علاقمندم بهش فکر کنم . انرژی هسته ای حق من نیست ، یعنی من از حقم گذشتم .

خب بریم سر داستان خودمون . از شانس شروع کردم مطلب کشیده شد به اعتماد بنفس و ناخودآگاه رفتیم به سمت عزت نفس . می خوام بگم که موضوعات چقدر بهم مرتبط هستن .

عزت نفس و اعتماد بنفس با هم متفاوت هستن . اعتماد بنفس یعنی باور به توانایی ها و قابلیتها اما عزت نفس یعنی باور و ارزش به شخصیت . بخشی از اعتماد بنفس از محیط فراهم میشه ، یعنی اجتماع و خانواده در ایجاد اعتماد بنفس نقش دارن اما عزت نفس ی موضوع کاملا درونیه .مهم نیست که شما خوشگلی یا زشت ، پولداری یا فقیر ، اسکلی یا باهوش ، مهم اینه که چقدر از خودت راضی هستی ، چقدر خودتو دوست داری ، چقدر خودتو می بخشی و ...

اما عزت نفس ارتباط مستقیم داره با سطح انرژی . یعنی کسی که عزت نفس بالایی داره ، سطح انرژی بالایی هم داره . اما این سطح انرژی لزوما کیفیت انرژی نیست . قبلا گفتم سطح انرژی یعنی برآیند کمیت و کیفیت انرژی . کسی که عزت نفسش بالاست حتما کمیت انرژی بالایی داره اما ممکنه کیفیت انرژیش بالا نباشه . بستگی داره که به سمت کدوم یک از ویژگیها حرکت کرده باشه . ما به سمت هر چیزی حرکت کنیم انرژی هامون رو با همون چیز همراستا کردیم . اصلا مهم نیست که شما چه ویژگیهایی دارید ، مهم اینه که چه فعلی انجام میدید . اون جایی که شما انتخاب می کنید دست به عمل بزنید و در جهت یک تایپ یا ویژگی حرکت کنید و بهش انرژی بدید اونجا کیفیت انرژیتون مشخص میشه و اونجا معلوم میشه شما چه شخصیتی دارید.

عزت نفس خیلی حرف برای گفتن داره ، واقعا اینجا فرصت نیست همه چیز رو گفت اما مهمترین محصوله بی عزت نفسی ، ترس از دست دادن دیگرانه . ما وقتی عزت نفس نداشته باشیم ، وقتی خودمونو با ارزش ندونیم ، وقتی ایمان نداشته باشیم که اگر من نباشم دنیا  یک میلاد ، یک محیا ، یک امین ، یک طنین ، یک سمانه ، یک هرچی کم داره ، اون وقت دیگه از اینکه دیگرانو از دست بدیم نمی ترسیم بلکه دیگران از اینکه مارو از دست بدن می ترسن .

ما وقتی نمی تونیم رک باشیم ، وقتی حرف تو دلمون هست اما توان به زبون آوردنشو نداریم یعنی عزت نفس نداریم . رک بودن با بی ادب بودن و پررو بودن فرق داره هاا . نمی گم از فردا برید برینید به هیکل مردم که عزت نفس داریداا ، نه ، منظورم اینه که بتونید ابراز کنید خودتونو ، باور داشته باشید که ارزشمندید و دیگران باید هراس از دست دادن شمارو داشته باشن .

خب پس فهمیدیم احساس ترس یکی از محصولات بی عزت نفسیه . بی عزت نفسی دو تا محصول مهم دیگه هم داره ، احساس بی لیاقتی و احساس شرم . راجع به این دو تا صحبت نمی کنم ، خودتون راجع بهش فکر کنید ، کجاها این احساسها اومدن سراغتون ؟ کجاها احساس بی لیاقتی کردید ؟ کجاها احساس گناه و شرم کردید ؟ عزت نفس شما از همون نقطه آسیب دیده .

یادتون باشه ، چیزی که به شما قدرت میده ، نه زیباییه نه پوله نه زور بازو و نه صدای بلند ، اون عزت نفسه که به شما قدرت میده . قدرت میده که بپذیرید چه چیزهایی رو نمی تونید در خودتون تغییر بدید . عزت نفس به شما قدرت میده تا درون خودتون رو و اون چیزهایی رو که توان تغییرش رو دارید عوض کنید . اگر خواستید ازدواج کنید یا پارتنر انتخاب کنید ، به ثروت و قیافه و تحصیلاتش نگاه نکنید ، فقط ببینید چقدر عزت نفس داره . امتحانش کنید که چقدر برای خودش ارزش قائله چقدر خودشو دوست داره . کسی شمارو می تونه دوست داشته باشه که اول خودشو دوست داشته باشه .

 

پ ن :  امروز وسط حرفام ی چیزی گفتم که به کل پستهام می ارزید ، گفتم : اصلا مهم نیست که شما چه ویژگیهایی دارید ، مهم اینه که چه فعلی انجام میدید . اون جایی که شما انتخاب می کنید دست به عمل بزنید و در جهت یک تایپ یا ویژگی حرکت کنید و بهش انرژی بدید اونجا کیفیت انرژیتون مشخص میشه و اونجا معلوم میشه شما چه شخصیتی دارید . راجع بهش فکر کنید

شکسته نفسی

سلام ، من خوبم ، امیدوارم شمام خوب باشید.

نکته اول اینکه همیشه سعی کنید بلافاصله بعد از اینکه میوه رو از یخچال درآوردید نخوریدش، یعنی بذارید به دمای محیط برسه بعد . اینجوری شرایط بهتری بوجود میاد برای جذب ویتامینها .

اما نکته بعدی ، تو پست قبل از کلمه شانس بعنوان ی عامل برای آسیب به شخصیت یاد کردیم و گفتیم که اینکه اتفاقات و موفقیتهارو بندازیم گردن شانس باعث میشه اعتماد بنفسمون و در نهایت شخصیتمون آسیب ببینه .

اما یکی دیگه از عوامل تخریب اعتماد بنفس چیزیه به اسم شکسته نفسی . موضوعی که بین ما ایرانیا خیلی رواج داره . چند وقت پیش یادتونه من تو شرکت با یکی از همکارا مشکل پیدا کرده بودم ؟ همون خانوم دکتره که گند زد به سرتاپای من و هیچیم بهش نگفتم . اون روز عصر یکی از خانمای شرکت اومد تو اتاق و گفت : واقعا شما آدم صبوری هستید ، منم گفتم : می دونم . ی کم چهرش عوض شد خانومه ، شاید انتظار داشت من بگم خواهش می کنم ، نفرمائید ، صبوری از خودتونه و یا ... ، انتظار نداشت بگم می دونم . اما من گفتم می دونم ، چون واقعا صبورم . وقتی صبورم ، بگم نیستم ؟

شکسته نفسی یکی از اشتباهات بزرگ ما آدماست ، من که میگم شکسته نفسی مثل ی تیر می مونه که شخصیت مارو هدف میگیره . وقتی من شکسته نفسی می کنم در حقیقت خودم خودمو به تراز های پایین انرژی می برم . خوشگلیم اما میگیم نه بابا چشماتون قشنگ می بینه ، پولداریم اما میگیم نه بابا ما که چیزی نداریم ، باسوادیم اما میگیم نه بابا من که چیزی نمی دونم و ... ، شما وقتی آدم پولداری باشید یعنی دارید در یک تراز انرژی بخصوصی حرکت می کنید ( پست تراز انرژی رو حتما بخونید ) که درونش آدمای فقیر نیستن ، ناخودآگاهِ شما به موجودیه حساب بانکیتون کار نداره ،به متراژ خونتونم کاری نداره، بلکه به دیدگاه خودتون نسبت به ثروتتون کار داره. وقتی شما خودتونو فقیر بدونید ، در صورتی که فقیر نیستید، ناخودآگاه به تراز پایین تر انرژی میرید و باور کنید باور کنید ثروتتون کمتر میشه. 

 اینجا شما بارها بهم گفتید که چقدر باسوادی . درسته ؟ اما من خیلی بهتر از شما می دونم که چقدر باسوادم ، مشکل از جایی شروع میشه که من یادم میره به خودم ایولا بگم ، به خودم بگم میلاد دمت گرم ، چقدر می دونی ،چقدر بلدی ، چقدر اینکاره ای ...

این خیلی خوبه که دیگران مارو مورد تعریف و تمجید قرار بدن اما یادتون باشه هیچ چیز در این دنیا وجود نداره که ما از دیگران بگیریم اما در ازاش بهایی پرداخت نکنیم . هیچ چیزی مجانی نیست . انرژی که من از تعریف و تمجید دیگران میگیرم خیلی خوبه ، خیلی زیاده اما مجانی نیست . اما انرژی که من خودم از تعریف و تمجید به خودم میدم انرژی کاملا خالص و مجانیه که گیرم میاد .

شکسته نفسی باعث میشه من باورم رو نسبت به ظاهر و باطن خودم از دست بدم . اصلا شخصیت یعنی همین ، باوری که من نسبت به موجودیت خودم دارم . عزت نفس هم یعنی باوری که من نسبت به شخصیت خودم دارم . عزت نفس ی مجموعه بزرگه که اعتماد بنفس یکی از زیر مجموعه هاشه . عزت نفس یعنی من چه تصور و باوری از شخصیت خودم دارم ، عزت نفس یعنی من چقدر برای خودم ارزش قائلم .

یکی از آسیبهای شخصیتی مهم در مسئله شکسته نفسی ، تخریب عزت نفس ماست . من وقتی خوشگلم واقعا خوشگلم ، اگه خوش صحبتم واقعا خوش صحبتم . دلیلی بر شکسته نفسی نیست . بیایید دور بریزیم این ساختارهای غلط و منسوخ شده رو . 

من بواسطه اعتیاد در بی عزت نفسی مطلق بودم . چون تو خانواده و اجتماع مثل حیوون باهام برخورد میشد اما چون ساختارمو مجددا از نو ساختم بخش عزت نفس و اعتماد بنفس رو خیلی مستحکم بنا کردم ، ولی هنوز خیلی کار داره تا به حد دلخواهم برسه. نمی خوام بگم که ما بی نقص هستیم ، نه اما خصلتهای خوبمون ، ویژگیهای بدردبخورمون به ویژگیهای ناسالممنون می چربه .

عزت نفس مبحث خیلی خیلی مهمیه . گاهی اوقات ما دروغ میگیم اما دلیلشو نمی دونیم ، یا مثلا بعضیها هستن که سن واقعیشونو قایم می کنن ،من خودم همینجوری بودم ، معمولا یکی دو سالی سنمو کمتر میگفتم، همه اینا به دلیل آسیب دیدن عزت نفسمونه .

 

پ ن : فکر می کنم این پست خوب و کاربردی باشه . این جمله من یادتون بمونه و به دیگران گوشزد کنید: اگر نفس رو نشکنید ، عزتش زیاد میشه .

پ ن : ی خواهش ، من آدرسهای وبلاگ اکثرتونو گم کردم . لطفا هر کامنتی می ذارید با آدرس باشه که لینکامو دوباره فعال کنم و بتونم بهتون سر بزنم . احساس می کنم انتقال انرژیم داره یک طرفه میشه .


تهران بارونی

سلام به همه ، امروز همه چیز عالیه ، هوای تهران فوق العادس . صبح که میرفتم سرکار گفتم کاش بند میومد میشد ی کم قدم زد ، میدون آرژانتین که رسیدم دیدم بند اومد ، همونجا پارک کردم و تا محل کارم پیاده رفتم ، البته نزدیک شرکت که رسیدم دوباره بارون شدید گرفت .

چند وقتیه که مصاحبه از متقاضی های دکتری پژوهش محور دانشگاه آزاد شروع شده و خب کسانی که طرحهاشونو قبلا ارائه دادن برای مصاحبه میرن . یکی از دوستام امروز زنگ زد و گفت : وای نمی دونی چه شانسی آوردم ، صد در صد قبول میشم !! گفتم شانس آوردی ؟ گفت آره دیگه ، خیلی از طرح و مصاحبه راضی بودن .

خب منم بهش تبریک گفتم و قطع کردم اما واقعا این دوست من شانس آورده بود ؟ اصلا چیزی به اسم شانس وجود داره ؟

کلمه شانس ، کلمه ایه که من ازش به عنوان دشمن اعتماد بنفس یاد می کنم ، یعنی شما وقتی از این کلمه در مورد خودتون و دیگران استفاده می کنید در حقیقت دارید به اعتماد بنفستون آسیب میزنید . یعنی چی ؟ الان مثال میزنم تا روشن شه .

وقتی ی نفر به ی موفقیتی میرسه ، بعضیهامون عادت داریم بگیم که : عجب خر شانسیه ! یا مثلا میگیم عجب آدم خوش شانسیه . این یعنی اینکه من توان بدست آوردن اون موفقیت رو ندارم مگر اینکه منم مثل اون فرد شانس بیارم . این یعنی ما به توانایی های اون فرد اعتماد نداریم و در نتیجه باور نداریم که اون شخص بواسطه توانایی هاش تونسته موفق شه ، نه شانس زیاد .

اما ما گاهی کلمه شانس رو در مورد خودمون بکار می بریم ، مثل همین دوست من . یعنی وقتی به موفقیتی دست پیدا می کنیم ، میگیم : عجب شانسی آوردم . و این یعنی من به توانایی هام باور و اعتقاد ندارم و موفقیتم رو مدیون شانسم میدونم ، نه تلاشم .

امریکایی ها ی مثال دارن که میگه: knowledge is power  ، یعنی دانش قدرت است . اما کشورهای جهان سومی میگن : Wealth is power یعنی ثروت ، قدرت است .

اما من میگم energy is power

ما در جهت هر موضوعی حرکت کنیم به اون موضوع انرژی دادیم . من وقتی به یک تفکر یا یک عمل انرژی میدم در حقیقت دارم بهش قدرت میدم ، توان میدم . اما باید در جهت اون موضوع حتما حرکت کنم . من چه زمانی می تونم حرکت کنم ؟ زمانی که نیرو داشته باشم . چه چیزی باعث نیرو در من میشه ؟ خواست . من اگر خواست انجام ی کاری رو داشته باشم ، نیرویی در من شکل میگیره و من توان حرکت به سمت اون خواسته رو بدست میارم . خب پس اولین شرط رسیدن به یک مقصود ، داشتن خواست .

اما خواست شرط لازم هست اما کافی نیست . اینجا پای تقدیر و سرنوشت باز میشه . اصلا تقدیر من هست که به فلان خواسته برسم ؟ در تقدیر من هست که فلان دانشگاه درس بخونم ؟ تقدیر یعنی قدر و اندازه . یعنی میزان . شنیدید 2 نفر با هم کل کل و دعوا می کنن بعد یکیشون به اون یکی میگه : تو اصلا اندازه این حرفا نیستی ! یا مثلا میگه : تو اصلا عددی نیستی !

این یعنی که ما باید برای رسیدن به هر خواسته ای ، اول اندازه ی اون خواسته بشیم . وقتی قدر و اندازه من افزایش پیدا کرد ، تقدیر من در جهت رسیدن به اون خواسته تغییر می کنه . درسته که تقدیر و سرنوشت نامه ایه که از پیش نوشته شده اما من با دانش و اعمالم می تونم تقدیرمو تغییر بدم . یعنی اندازمو تغییر بدم .

اما شرط سوم برای رسیدن به یک خواسته ، اراده خداونده . خداوند بر اساس خواست و تقدیر ما ، دستور میده به کائنات که خواسته ما انجام بشه .

پس وقتی شما خودتونو می کشید تا به یک خواسته برسید اما نمیرسید ، بدونید که شما فقط خواست دارید و خواست تنها کمک نمی کنه .باید دستورش صادر بشه . دستور زمانی صادر میشه که شما اندازه ی اون خواسته شده باشید .

آگاهی در تغذیه

سلام علیکم ،انشالا که خوب باشید. براتون آرزوی شادی و نشاط و آگاهی دارم . منم خوبم ، شکر خدا

چند وقتی بود که تو ورزش مخصوصا ایروبیک ، احساس خستگی می کردم ، دلیلشم هرچی فکر می کردم پیدا نمی کردم ، یعنی 45 دقیقه که از کلاس شروع میشد احساس خستگی می کردم .

تو هفته گذشته برای پیدا کردن دلیلش ی حرکتی کردم ، اومدم از شنبه 15 فروردین تا دیروز ، هرچی که خوردم رو نوشتم رو ی کاغذ . ی جورایی کاشف مشکلات خودم شدم . به نتایج جالبی رسیدم .

متوجه شدم که من هر روز صبح تو صبحانه مربا و سیاه دونه و پنیر و زیره می خورم . که خب این خیلی اشتباهه ، تصمیم گرفتم عسل و شیره انگور رو جایگزین مربا کنم . البته الان اکثر عسلها تقلبیه اما اینو یادتون باشه که عسل تقلبی از مرباهای آماده بیرون بهتره .شیره انگور رو هم از ی جای معتبر تهیه کردم .

اما نکته بعدی این تجزیه و تحلیل این بود که من متوجه شدم چقدر کم میوه میخورم ، البته الان تو فصلی هستیم که میوه زیاد نیست و میوه هایی هم که هست خیلی با کیفیت و خوشمزه نیست ولی از چند وقت دیگه میوه های بهار و تابستون میاد و حسابی می تونیم حال کنیم باهاشون .

تقریبا تو تمام روزهای هفته پیش من ساقه طلایی پروبیوتیک و شیرینی خشک رو به عنوان میان وعده خورده بودم که این اشتباه بود و باید این میان وعده ها جاشو بده به میوه .

نکته دیگه اینکه من تقریبا هرشب دارم قبل از خواب ی لیوان شیر و 2 تا خرما می خورم که اینم اشتباهه . اینجا تصمیم گرفتم بجای شیر و خرما ی چند تا میوه خشک و سبزیجات مثل هویج و کرفس و ... بخورم .

ما گاهی اوقات دلیل بد بودن وضع روحی و جسمی خودمونو متوجه نمیشیم ، دلیل خیلی از یبوستها ، معده دردها ، کم انرژی بودنها ، افسرده بودن ها، جوشها و ناراحتی های پوستی و حتی خیلی از دردهای دیگه دقیقا با کیفیت و کمیت تغذیه ما در رابطه مستقیمه . بیایید کاشف رازهای زندگی خودمون باشیم . روانشناس و پزشک خودمون باشیم .

سطح انرژی یعنی کیفیت و کمیت انرژی . غذا یک منبع عظیم برای کسب انرژیه اما یادمون باشه تغذیه نادرست یعنی کسب انرژیه ناسالم و نامشروع . این خیلی مهمه که ما آگاهانه تغذیه کنیم . آگاهانه تغذیه کردن یعنی اینکه بدونیم چی می خوریم . اینجوری بعد از ی مدت فقط چیزای بدرد بخور می خوریم . بیسکوئیت ، بجز سیر کردن شکم هیچ مزیت و فایده ای نداره . 

این چیزایی که گفتم هیچ ارتباطی به تناسب اندام و لاغری نداره ، حتی کسانی که اندام متناسب و مانکنی هم دارن باید آگاهانه تغذیه کنن . من الان متناسب ترین اندام رو در طول عمر سی و چند سالم دارم و کاملا از هیکلم راضی هستم اما باید روز به روز سطح آگاهیمو نسبت به تغذیه افزایش میدم .

اما موضوع مهم دیگه ای که می خوام براتون بگم ، تغذیه از مواد غذایی حاوی باکتری های مفیده . بعضی مواد غذایی هست که پروبیوتیکه . یعنی توش باکتریهای مفیده . بدن ما به باکتریهای مفید نیاز داره و مواد غذایی پروبیوتیک مثل ماست ، دوغ ، بیسکوئیت و حتی ماکارونی پروبیوتیک می تونه بخش عظیمی از این باکتری رو تأمین کنه . پس موقع خرید سعی کنید از مواد غذایی پروبیوتیک انتخاب کنید .

یکی از پروبیوتیک ترین منابع غذایی قارچ کابوجاست . من چند وقتیه که با این قارچ آشنا شدم و تقریبا هر روز از نوشیدنی یا چای کامبوجا می خورم . راجع بهش تو اینترنت تحقیق کنید و ببنید که چه چیز فوق العاده ایه . مزش تقریبا مثل شرابه ، نمی دونم اینجا چند نفر شراب خوردن اما طعمشو با هیچ چیز دیگه نمیشه مقایسه کرد فقط با این تفاوت که شراب تلخه اما این شیرین .

 

پ ن : پس این پست سه تا نکته داشت ، یکی اینکه شیره انگور و عسل رو جایگزین مربا کنیم . دوم ، بیایید بیشتر میوه بخوریم و سوم اینکه از محصولات پروبیوتیک استفاده کنیم .