شهر پر از دیبی

سلام عرض ی کنم

من خوبم و همه چیز تحت کنترله ، امیدوارم اولین روز کاری و تحصیلی سال جدید برای شما پر از انگیزه و انرژیهای سالم باشه .

امروز تهران خلوت بود ، مسیر من از بزرگراه همته و فقط ی ترافیک مختصر از سر شیخ فضل الله تا توانیر بود .

چند روز پیش که داشتم کلاه قرمزی رو می دیدم همون قسمتی که دیبی می خواست رانندگی کنه ، ی چیزی بنظرم جالب اومد گفتم امروز اونو بنویسم . خب این کارکتر دیبی معروفه به وارونه کار بودن و همه چیزو برعکس انجام میده ، موقع رانندگی همه عبور ممنوع هارو می رفت چون فکر می کرد درسته و بقیه هم دنبال اون ورود ممنوع هارو می رفتن. مجری برگشت گفت : من فکر می کردم فقط همین ی دیو وجود داره نگو شهر پر از دیوه .

دیدم واقعا هم همینه ، ما آدما خیلی وقتا میشیم دیو وارونه کار و ی رفتاریو وارونه انجام میدیم و وقتی برمیگردیم به پشت سرمون نگاه می کنیم می بینیم که چقدر آدم دنباله رو وارونه کاریه ما شدن . یا خیلی وقتها خودمون میشیم دنباله رو این دیوهای وارونه کار .

من تو عید خونه اقوام نرفتم (بجز یکی از خاله هام) اما خب خونه دوستام زیاد رفتم و اونا هم زیاد اومدن . چون من تازه خونه خریدم هیچکس دست خالی نیومد ، همه بلااستثنا شیرینی و یا از این شکلاتهای کادویی آوردن . ما ایرانیا ی خصوصیت اخلاقی خوب داریم و اون اینکه دست خالی خونه هم نمیریم اما کار اونجایی مشکل دار میشه که همه جا با شکلات و شیرینی میریم . این دقیقا همون اتفاقیه که تو سریال کلاه قرمزی افتاد ، یعنی ما دنبال یکسری دیو وارونه کار راه میوفتیم و حاضر نیستیم که فکر کنیم آیا این کاری که من می کنم درست هست یا نه .

من یادمه قدیما بابابزرگم که میومد خونه ما با ی نایلون میوه میومد . حالا بستگی به فصلش داشت ، گوجه سبز ، سیب ، توت فرنگی و ... نه تنها بابابزرگ من بلکه اکثر آدما وقتی می رفتن خونه هم میوه میبردن . من قشنگ یادمه ی پاکتهای کاغذی کرافت قهوه ای رنگ بود که میوه رو تو اون میریختن و به خونه میزبان می بردن .

اما الان دیگه این اتفاق نمیوفته ، شکلاتهای رنگارنگ و شیک ، شیرینی های مختلف و البته ، خوشمزه . من خودمم همینطورم ، چند وقت پیش دیدن ی شخصی رفتم ، قبلش برای اینکه دست خالی نباشم ی جعبه خیلی شیک شکلات خریدم 35 هزار تومن . وقتی رفتم دفتر اون شخص و برای اینکه به خودم تعارف کنه در جعبه رو باز کرد دیدم ی تعداد خیلی کم شکلات توشه ، حساب کردم دیدم شاید حدود 20 هزار تومن از اون 35 تومن فقط پول بسته بندیه اون شکلات بود . یعنی بسته بندیش از خودش گرون تر بود .

داشتم فکر می کردم که چقدر خوب میشد اگه دیو وارونه کار نبودیم و دنبال هیچ دیوی هم راه نمیوفتادیم ، اگر قرار خونه کسی بریم ، دیدن کسی بریم ، بجای صرف کلی هزینه برای خرید شیرینی و شکلات ، فارغ از چشم و هم چشمی ها و اعتقادات بی ارزش ، ی کم میوه ببریم .

امروز در همه دور هم جمع شدنا ، مهمونیا ، مسافرتها و دید و بازدیدها ی چیز حرف اولو می زنه ، خوردن .

من به این سن رسیدم هنوز مهمونی ندیدم که توش چیزی نخورن یا لااقل کم بخورن .اگه شما دیدید به منم بگید . یعنی الان ما تو ی دوره ای هستیم که همه بشدت دارن میخورن . جدی میگم ، آمار بخور بخور مردم وحشتناکه . یکی از همکارام می گفت امسال عید 6 کیلو آجیل گرفتم و همشم خورده شده . می دونید 6 کیلو آجیل برای یک خانواده یعنی چی ؟ 6 کیلووو !!!!

 اما ی تصمیم جدید گرفتم ، من و تعدادی از دوستام و خانوماشون دوره داریم ، یعنی ماهی یکبار دور هم جمع میشیم و تا نصف شب میگیم و میخندیم و میزنیم و میرقصیم ، اسم این مهونی رو هم گذاشتیم پیژامه پارتی . اما دیروز به همشون گفتم که از این به بعد بجای پیژامه پارتی هلثی پارتی (healthy party) بگیریم .یعنی تو مهمونیامون به هیچ وجه شیرینی و شکلات و چیپس و فست فود و سوسیس و کالباس و... نخوریم و بجاش میوه و غذاهای سالم بخوریم که اتفاقا خیلیم ازش استقبال شد .

 

پ ن : باور بفرمائید ما هر چی میکشیم از تغذیه نادرست و نامتعادله ، من که بهش ایمان آوردم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.